رمان حس خالص عشق پارت ۹
هعییی ، همه دستم درد میکرد … یه ماهی بود که کار میکردم ولی پول خیلی کمی دراوردم بودم … اندازه ای نبود که بخوام از خونه فیزکو برم …
ساعت ۹ شب بود … حدود یه ساعتی میشد تو پارک نشستم و فقط غصه میخورم و گریه میکنم …
یاد همه اتفاقایی که برام افتاده … یاد امیر …. هنوزم وقتی بهش فکر میکنم حالم بد میشه .
چجوری تونست اون کارو با من بکنه و حتی هنوزم حاضر نباشه بیاد و منو قانع کنه …
یه دلیلی برای کارش بیاره ، من امیر رو بهتر از مامانش میشناسم یا بهتره بگم میشناختم … اون امیر هیچوقت دنبال پول مفت نبود … همیشه به من میگفت یه کار خوب پیدا میکنم و پول درمیارم …
اشکام قطره قطره رو شالم می افتاد و فقط تنها صدای فیزکو بود که منو از افکار آزار دهنده ام بیرون کشید ….
فیزکو – اسرا ، چرا گریه میکنی ؟؟؟
کنارم روی نیمکت پارک نشست …
نیم نگاهی بهش انداختم و با دستام اشکام رو پاک کردم …
اسرا – هیچی ، چیز مهمی نیست .
فیزکو هم حال داشتا ،دوباره فاز بامزگی به خودش گرفت …
فیزکو – اوووو دوباره رفتی تو فکر قدیم ، ول کن بابا !
تو تازه الان داری زندگی میکنی
پوزخندی زدم و اشاره به دور و برم کردم …
اسرا – من زندگی میکنم .. ؟من که زندگی نمیبینم … نهایتا فقط زنده موندنه
فیزکو – حتما دوباره میخوای بری بالای اون درخته خودتو دار بزنی …
دستی به صورتم کشیدم و خواستم بحثو عوض کنم ،تنها سوال مسخره ای که ذهنم رسیدم رو ازش پرسیدم …
اسرا – راستی تو اسم واقعیت چی بود؟؟
نشخندی زد ، منم که کلافه اصلا حوصلشو نداشتم …
فیزکو – سوال بهتر از این گیر نیووردی ؟؟
اسرا – نخند مسخره ، دوست ندارم درباره زندگی من صحبت کنیم …
اصلا بگو ببینم اسم فیزکو رو از کجا برداشتی …
فیزکو – دوست ندارم درباره زندگی من صحبت کنیم ( ادای اسرا در میاره )
با مشت به شونش زدم …
اسرا – مسخره ، ادای منو درنیار !
فیزکو – حالا که خیلی دوست داری بدونی ،
اسمم رو از روی شخصیت فیلم سرخوشی برداشتم … اونم یه مواد فروش بود …. والا خیلی شبیهشم ، نه ؟؟ اصلا دیدی فیلمو ؟؟؟
ابروهامو به معنی گیج شدن بالا دادم
اسرا – نه ندیدم …
حالا اسم واقعیت چی بود ؟؟؟ امممم فکر کنم علی ، رضا ، حسین ، علیرضا ، و … نمیدونم یه همچین چیزی ، یادم نیست …
فیزکو – حتی نزدیکم نگفتی … متین
اسرا – اهااا راست میگییی
اسم به این قشنگی ، فیزکو چیههه اخههه
من که از این به بعد متین صدات میکنم
متین – نههههه همون فیزکووو
خواستم اذیتش کنم یکم بخندیم …
اسرا – متین متین متین متین
متین از روی نیمکت بلند شد و با حالت رضایتمندانه ای گفت
متین – هرجور دوست داری … الان پاشو بریم سهمتو بهت بدم …
خنده از روی لبام پرید … سهم ؟؟ چه سهمی ؟؟
اسرا – چه سهمی ؟؟
متین – سهم همون بسته ها دیگه
اسرا – مگه پولش جداست ؟؟
من فکر کردم اون درصدی که بهم میدن بخشیش بخاطر همون بسته هاس
متین دور و برش نگاه کرد … انگار انتظار جواب دیگه ای رو داشت
متین – مگه توی بسته ها رو ندیدی ؟؟؟
از روی نیمکت بلند شدم … اصلا نمیدونم داره درباره چی صحبت میکنه
••••••••••••••••••••••
فلش بک ( زمانی که اسرا جلوی ساختمون غش کرد )
متین
اسرا رو بردم خونه خودم و برگشتم به همون ساختمون …
نمیدونم چرا خیلی دوست دارم به این دختر کمک کنم … دلم براش میسوزه … چرا زندگی یه آدم باید انقدر تباه باشه …. یا شایدم دلم براش نمیسوزه و واقعا یه حس دیگس …
هروقت که با امیر میومدن کوچه باغ منم اون جاها بودم ، میدیدمشون که چقدر همو دوست دارن ، ولی چرا باید اون مرتیکه همچین کاری رو با این دختر بکنه …
داخل ساختمون شدم. برگشتم پیش همون یارو
بدون هیچ مقدمه ای شروع کردم …
متین- میشه یه کار دیگه بهش بدی ؟؟؟
خنده ای کرد و سرشو تکون داد
یارو – دوست دخترته ؟؟؟
چرا باید همچین سوال مسخره ای رو بپرسه
فکر کنم انقدر کشیده مغزش تحلیل رفته …
متین – نه ، ولی اگ میشه بهش یه کاری دیگه بده …
اخه میدونی ، تن فروشی ؟؟ ذره براش سنگین بود …
یارو – خب خودش گفت یه کاری که پول خوبی داشته باشه … اونم پولش خوبه دیگه ...
متین – خب من یه نظری دارم ، البته اگر به نظرتون خوب باشه …
مثلا پخش موادی چیزی …
یارو – ببین من موادامو دست هرکسی نمیدم …
دستی به صورتم کشیدم و نزدیک تر شدم ...
متین – من ضمانت میکنم که یه ذرش هم کم نشه … همون قدری که تحویل میگیرم ، همش فروخته میشه … پولش که از قبل میگیریم …
برای یه ماه امتحان کن ، تازه دختر هم هست ، موجه هم لباش میپوشه … کسی شک نمیکنه …
منم خودم پوشش موادا رو مطمئن میکنم …
مکث زیادی کرد و سمت گاوصندوقش رفت …
سه بسته مواد دراورد و با انگشت اشاره برام خط و نشون کشید …
یارو – فقط یه شکایت به گوشم برسه که موادا کم بوده ….
خودت میدونی چی میشه .
نظرتو برای بنویس😘😍
ممنون عزیزم ، خوشحالم که خوشت اومده 🤍
دیدی اولش گفتم میبرتش تو کار خلاف😎😎
ستی پیشگو معروفه😉🤣
منو کشتی با پیشگوییات 😅😅
حالا بگو ببینم بعدش چی میشههه