نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان ستاره

رمان ستاره «پارت1»

4.3
(29)

 

عصبانیم.اگه°•°به نام خدایی که عشق را آفرید •°•
🌟رمان ستاره 🌟
«پارت1»
{ستاره ای که تقدیر اورا از آسمان بیاندازد
سرانجام در دل سیاهی شب غرق خواهد شد…
آری …نام من ستاره است اما…درهفت آسمان یک ستاره هم ندارم…
آری…من همان ستاره ای هستم که سرنوشت مرا از آسمان انداخت و مرا اسیر زمین کرد تا سر انجام در دل سیاهی کینه و بغض و عقده های آدم های بی ربط زندگیم غرق شوم …
با من از آسمان سخن مگو …من یک ستاره ام …اما متعلق به زمین و آدم های کثیف و سراسرلجنش و این است تقدیر ستاره بودن در دل تاریکی زمین…}امروز آخرین روز برای انتخاب رشته کنکور بود .تازه نگاه به برگه اولویت ام کردم که دیدم بله کدرشته اولویتم ۲۰انتخاب رشته کدش اشتباهه😡
وای خدایا من که رشته علوم ورزشی نمی‌خواستم من رشته علوم تربیتی میخواستم مرتیکه الدنگ 😡
خیلی عصبانی بودم و به بخت بد خودم لعنت می‌فرستادم که چرا آنقدر بدشانسم .من دختر خیلی بدشانسی بودم اگه بدشناس نبودم که توی همچین خانواده سمی به دنیا نمی اومدم.خانواده من یک خانواده خشک و بسته و سنتی بودن که مغزشون رو تو دهه ۶۰جا گذاشته بودن و به خیال خودشون می خواستند منو به روش دهه شصتیا تربیت کنندولی زهی خیال باطل 😌😂
تازه دارم دوهفته پیش رو به خوبی به یاد میارم موقعی که تازه نتایج کنکورم اومده بود .
••«فلش بک»••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
تازه به در کافی نتی وارد شدم .
_سلام .روزتون بخیر .من برای گرفتن نتیجه کنکور اومدم.
_بله .کدملی؟
_۲۲۸………….
_بله .رمز عبور؟
من رمز عبوربه سایت رو عوض کرده بودم و روی یک برگه نوشته بودم .پس برگه رو بهش دادم.
_بفرمایید .من رمز عبور رو عوض کردم .رمز عبور جدید رو روی برگه براتون نوشتم .
برگه رو از دستم گرفت و رمز رو وارد کرد.
بعد از مدتی ور رفتن با کامپیوترش.من که حوصله ام سر رفته بود و همینطور خیلی مضطرب و نگران بودم.
_چی شد ؟نتیجه مو میاره؟
_آورده نتیجه تون رو .
_پس بی زحمت از روش پرینت بگیرید .
_بله .
بعد مشغول پرینت گرفتن شد اما من دل تو دلم نبود .من دوتا کنکور داده بودم .رشته اصلی خودم انسانی بود و به جز کنکور انسانی کنکور هنرم داده بودم .نمی‌دونستم کدوم کنکور رو قبول شدم 🥺.
برگه پرینت رو دست داد.
_بفرمایید.
_ممنون .هزینه اش چقدر میشه ؟
_قابل شمارو نداره .
و مبلغی رو از کارتم کشید .
از کافی نت بیرون اومدم و برگه نتیجه رو خوندم.
یه لحظه از تعجب حس کردم قلبم ایستاد .نمی‌دونم از نتیجه کنکورم خوشحال بشم یا ناراحت ؟
کنکور انسانی با رتبه ۱۸۰۰۰همه دانشگاه ها رو مجاز شده بودم به جز تربیت معلم و دولتی.
اما کنکور هنر با رتبه ۱۳۰۰۰همه دانشگاه ها مجاز شده بودم به جز تربیت معلم.
من همیشه عاشق هنر بودم و انگار هنر تو ذاتم بود و اصلا از رشته انسانی خوشم نمیومد.با اینکه اصلا منابع کنکور هنر رو نخونده بودم و فقط درس های رشته خودم رو خوندم ولی انسانی دولتی قبول نشدم .اونم با اون وضعیت مالی خرابی که خانواده من داشتن😭 ‌.
نمی‌دونستم چه جوری نتیجه کنکورم رو به خانواده ام بدم .
بلاخره برگشتم خونه و با دلشوره و ناراحتی ناهار خوردم.
تا اینکه منتظر شدم شب مامان و بابا از سرکار برگردن.
_سلام مامان .
_سلام پاشو برو چایی دم کن من بخورم .ظرفا رو که شستی ؟
خداروشکر که هیچ وقت براش مهم نبودم .همش به فکر اون شکمش و آرایشش بود خانم نه به فکر من .
هیچوقت فکر نکردم دخترشونم بیشتر کوزت خونه شون بودم تا دخترشون.
_آره چایی دم کردم .ظرفا رو هم شستم .دیگه؟
_راستی کافی نت رفتی ؟نتیجه کنکورت چی شد ؟قبول شدی دیگه ؟ رشته انسانی و دانشگاه دولتی قبول شدی؟
وای نمی‌دونستم چیکار کنم .خدایا چرا منو آفریدی که دختر اینا بشم؟
آخی ستاره مظلومم🤌🏻🥲
با کلی من و من گفتم :انسانی و هنر جفتش قبول شدم ولی هنر همه دانشگاه ها رو با رتبه ۱۳۰۰۰آوردم و انسانی رتبه ۱۸۰۰۰آوردم دیگه نمیتونم دولتی برم چون با رتبه ۱۸۰۰۰نمیتونم برم دولتی 🥺.
_نمیتونستی بشینی درس بخونی توی رشته خودت رتبه بهتر بیاری بری دانشگاه دولتی .چرا درس نخوندی ستاره ؟
این خانم استاد ضد حال زدن به من بود و گند زدن به حال خوب من .
_اتفاقا برعکس….من درس های رشته خودم انسانی رو خیلی خوب خوندم ولی برای کنکور هنر هیچی نخوندم .نه وقتی داشتم که بشینم بخونم نه شماها پول داشت کتاب هایی که منابع آزاد کنکور هنره بخرید ولی من توی هنر رتبه آوردم ولی توی رشته خودم نه .
_ خب خانم میخوای چیکار کنی ؟تویی که هوس بازیگر شدن داشتی؟بهت بگم که بابات نمیزاره تو هنر بخونی و دانشگاه یه شهر دیگه درس بخونی.
_نترس مامان….با رتبه ۱۳۰۰۰من رشته بازیگری نمیتونم بخونم .بازیگری رتبه پایین تر از این میخواد که من نیاوردم ولی واسه یه شهر دیگه آوردن توقع خیلی زیادیه که حتما دانشگاهش شیراز باشه و دولتی باشه .مگه دست منه ؟
وای خدا این زن و شوهر چقدر از خود راضی و متوقع اند .انگار اومدن رستوران ایتالیایی و دارن پاستا و پیتزا سفارش میدن که باید به سلیقه اونا باشه نه به سلیقه من .
همیشه همین جور بودن.
_من نمی‌دونم ستاره اینا رو به بابات بگو .
بابا با خودم این کلمه رو مرور کردم و با خودم گفتم: وای نه اگه بابا می‌فهمید که بدبخت می‌شدم صاف می رفت کف دست مادرعجوزه اش می‌ذاشت و اونم کل فامیل پدری ام رو خبر می کرد .کلا مادر بزرگم و فک و فامیل پدری و مادری ام ازکودکیم از من خوش شان نمی آمد و تا همین الان دلیل تنفرو حسادت آنها به خودم را درک نکرده بودم و به خاطر همین من مث یک وصله ناجورمیان آنها به حساب می آمدم .
نه بابا نباید می فهمید من باید مخفیانه انتخاب رشته می کردم .نه فک و فامیل پدری و نه فک و فامیل مادری ام نباید از رتبه ام سر درمی آوردن وگرنه تا مدت ها حرف من و رتبه ام سر زبونا می افتاد و سوژه دست یه مشت آدم سم و خاله زنک می شدم . خودم هم دوست نداشتم موضع دخالت رو برای یک مشت آدم سم و حسود و عقده ای فراهم کنم.اینجوری بهتر بود .نه ستاره عاقلانه نیست که بابات بفهمه فهمیدی دختر .
کلا از بچگی دختر تودار و خوددار و محتاطی بودم و هیچ وقت بی گدار به آب نمی زدم .همینجور که با خودم دودوتا چهارتا می کردم یهو صدای مامان منو به خودم آورد.
_آی با تو ام دختر .صد دفعه گفتم یه چایی برام بریز آنقدر حواست پرته که صدامو نمی‌شنوی !حالا برام یه چایی می ریزی؟
_بله .چشم.
با خودم یکمی فکر کردم و با تردید و من و من گفتم :مامان!!!
_بله .
_مامان تو که از نتیجه کنکورم همه چیزو می‌دونی میشه به هیچکس نگی رتبه چی آوردم حتی خود بابام .باشه مامان .هیچکس هیچی نگیا تا من انتخاب رشته کنم شاید اصلا دانشگاه قبول نشدم از کجا معلوم!؟
_باشه .
ولی این باشه از صدتا فحش برام بدتر بود و من هیچوقت به مامانم اعتماد نداشتم چون مامانم خیلی دهنش لق بود.
چهار روز مهلت انتخاب رشته گذشت و من هم چراغ خاموش انتخاب رشته کردم و بابا چیزی نفهمید و مامان چیزی به کسی نگفت .
تا اینکه به طور اتفاقی فهمیدم مهلت انتخاب رشته تمدید شده و من داشتم لیست اولویت هام رو چک می کردم که با یک مشکل روبه رو شدم.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
با کلی زحمت خودم رو به کافی نت رسوندم و وارد کافی نت شدم .
_سلام من همونم که اون روز برام انتخاب رشته انجام دادید یکی از کد رشته ها اشتباهه می‌خوام ویرایشش کنم ‌.
_بله براتون درستش می کنم .
_کدملی ؟رمز؟
به ترتیب کدملی و رمزم رو گفتم و سایت باز شد .
_اولویت چندمت رو میخوای ویرایش کنی ؟
_اولویت ۲۰ام. من علوم تربیتی میخواستم شما علوم ورزشی ثبت کردید.
_کدرشته رو بگو.
کد رشته رو گفتم و ویرایش رو انجام داد.
_از ویرایشت پیرینت میخوای؟
_بله .
از برگه پرینت گرفت .
_قابل شما رو نداره.۲۵تومن؟
چی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!۲۵تومن برای یک ویرایش ساده .
_آقا چه خبره ؟یه اولویت ویرایش کردی دیگه .
_بله کردم .شما هم میخواستی کد رشته اشتباهی به ما ندی .بعدشم ۲۵تومن مگه چیه ؟بری سوپری پفکم بهت نمیدن خانم .
خیلی بچه پررو تشریف داشت یارو دیگه داشت می رفت رو مخم.
_من کد رشته اشتباهی بهتون دادم یا شما کد رشته اشتباهی زدید؟کدومش آقای نسبتا محترم بعدشم ؟۲۵تومن واسه تو خیلی پول کمی هست واسه من نیست .حالا که اینجوره باشه بهت میدم .
_خانم عصبانی هستیا ؟
_بله که عصبانیم.اگه شما کارتو درست انجام بدی من دیگه مجبور نمیشم همش بیام اینجا و ۲۵تومن بدم به شما .
توی کیف پولم دنبال پول می‌گشتم با اینکه ۲۵تومن پول زیادی نبود ولی برای دختری مث من توی فقر بزرگ شده بود حتی یک ۵۰۰ تا تک تومنی هم ارزش داشت .بحث بحث پول نبود بحث بحث بچه پررو بازی یارو و حق به جانبی بیش از حدش بود که خون منو به جوش آورده بود.
۳۰تومن بهش دادم.
ستاره خانم خوب زبونش درازه ها آفرین😂👍
_پول خرد نداشتی ؟
_نه من پول خرد ندارم .
توی دخلش دنبال ۵تومنی گشت و بهم یک ۵تومنی داد.
به زور ازش خداحافظی کردم .با خودم گفتم :مرتیکه بی ناموس و بی شرف چه حق به جانبم بود اگه من دفعه دیگه مغازه این پا گذاشتم اسمم ستاره نیست دیگه دوتاره است ….
به سمت خونه به راه افتادم وحداقل خداروشکر کردم که تونستم اولویتم رو اصلاح کنم.
خسته و بی حوصله به خونه رسیدم و شام یک املت درست کردم و خوردم و خسته و نگران از آینده ای که نمی‌دونستم چی قراره برام رقم بزنه به خواب رفتم.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا : 29

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

آهو پیشونی سفید

ذهنی‌پر‌از‌حرف‌و‌دهانی‌پر‌از‌سکوت؛
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بانوی نقاب‌دار
5 روز قبل

سلام عزیزم موفق باشی طنز رمان رو دوست دارم
فقط لطفا توی رمان از ایموجی استفاده نکن و وسطش از زبون نویسنده چیزی ننویس. مرسی بازم منتظر ادامشم

انار بانو
آهوی پیشونی سفید
پاسخ به  بانوی نقاب‌دار
5 روز قبل

چشم حتما عزیزم.ممنون بابت پیشنهادت.البته رمان ژانرش طنز نیست و این یه وجه از شخصیت ستاره است .حالا تازه اول رمانه .جلوتر که بریم به قسمت غمگین و درام رمان هم می رسیم .پس واسه همین دنبال کردن این رمان رو از دست نده عزیزکم.

بانوی نقاب‌دار
پاسخ به  آهوی پیشونی سفید
5 روز قبل

موفق باشی عزیزم

Sahel Mehrad
5 روز قبل

به نظر منم ایموجی استفاده نکن
یه جوری رمانت رو مبتدیانه می کنه
البته نظر منه شما خودت مختاری
قلمت مانا🌹

انار بانو
آهوی پیشونی سفید
پاسخ به  Sahel Mehrad
4 روز قبل

بله عزیزم ممنون بابت پیشنهادت .

دکمه بازگشت به بالا
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x