رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۵
«دو هفته قبل»
باورم نمیشد که برای خرید لباس باید به این استانبول گور به گور شده پا میگذاشتم! از هر ساختمان و مغازهی بزرگ لباسفروشی که رد میشدیم، فقط و فقط بوی پول فوران میکرد و چینی به بینیام میداد.
دوستان اشتباهی پیش اومدن و کل پارت فرستاده نشده انگار!
یه پارت دسگه میفرستم تا صبح میاد. شرمنده♥️
چرا فرستاده نشد🥲 وای باشه عزیزم اشکالی نداره فردا بفرست
فرستادم نمیدونم چرا داخل پارت نیومده😑دو تا پارت فرستادم انشالله فردا بذارن رو سایت
انشالله میزارن🥲 تو همین طوری زود زود پارت بده 😘💙
من از صبح تاحالا دارم مینویسم…هرچی میفرستم کامل نمیره!
گیج شدم بخدا😑 دستم داره پاره میشه
نمیدونم چیشده 🙁 کاش پیگیری کنن
آره
چرا هیچ کدومتون نمیتونید بفرستید رمانو🥲 لطفا تلاش کنید فاطمه جان سحر جون 😘💜🫀