نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان رویای ارباب

رمان رویای ارباب پارت ۸

4.5
(189)

بلند شد و سمت پذیرش رفت

_سلام خسته نباشید
من خواهر رهام…اتاقش عوض شده؟

_بردنش توی کما…

وحشت زده پرسید
_کما؟؟؟

_اره عزیزم
دیشب حالش بد شد امروز بردنش کما

دستش را به دیوار گرفت….رها که حالش خوب بود…چه شد یهو!؟

چشمانش تار میدید و سرش گیج میرفت، صدای های آیدین را میشنید که با داد و بیداد از پرستار ها کمک میخواهد…

و سیاهی مطلق….

************

_رویا….خواهری؟
رویا چشماتو باز کن

آرام پلک هایش را باز میکند و خیره اطرافش میشود…

_نگین…

_جان نگین؟

_رها…رها حالش خوبه؟

_اره دورت بگردم، حال خوبه

_پس چرا بردینش توی کما؟ اون پرستار توی پذیرش میگفت حالش بد شده…

چه میگفت؟
میگفت دکتر خواهرت را جواب کرده است و دیگر هیچ امیدی به خوب شدن بیماریش نیست!!؟

_رویا میگم این پسره کیه؟
دیشب تاحالا توی بیمارستانه بیچاره اصلا نخوابیده!

_خونش کار میکنم…

_خدا شانس بده…ما چرا از این صاحب کارا نداریم!

بیخیال به حرفش گفت
_کمکم کن بلند شم

_کجا میخوای بری اخه سرمت تموم نشده رویا

بیخیال سرم را از دستش کَند کمی دستش خونی شد
آستینش را پایین زد و با کمک نگین کفشش را پوشید
و روسریش را درست کرد و چادر بر سر گذاشت

_کیفم کجاست؟!

_دست همون پسره اس

از اتاق خارج شد، نگاهش افتاد به مرد که روی صندلی های بیمارستان نشسته بود و دستش گوشی بود

به سمتش قدم برداشت و جلویش ایستاد

_سلام

بلند شد و نگران لب زد
_علیک سلام…خوبی؟ حالت خوبه

_خوبم

_دیروز چت شد یهو اخه…خیلی نگرانت شدم

_رها رفت تو کما…

اشکش روی گونش اش فرود آمد
چرا خدا دلش برای او نمی سوخت!؟

_نگران نباش حالش خوب میشه، من دیدمش..

_دیدیش!؟

_اره
حتی دستبند رو گذاشتم دستش، دستبند خودتو دست راستت گذاشتم!

دست راستش را بالا اورد خیره به دستبند شد…

لب بی جونی روی لبهایش نشست…

_میگم شما برو خونه، من نمیتونم رها رو تنهابزارم
تو برو خونه خسته شدین، ببخشید از کار و زندگی افتادین

_نه بابا این چه حرفیه
پس من میرم، کاری داشتی بهم زنگ بزن حتما

_چشم

_پس فعلا…

_فعلا

به سمت اتاق رها رفت، وقتی رسید اول از پشت شیشه او را دید…

چقدر لاغرتر شده بود!

دستگیره را فشرد و داخل اتاق شد
روی صندلی کنارِ تخت نشست و آرام لب زد

_رها….رها جونم
پاشو قربونت بشم من الهی
پاشو خواهری

نگاه به دستی که دستبند در آن خودنمایی میکرد، کرد…

دستش را بوسید و آرام نوازش کرد

_تو فقط چشماتو باز کن…من دنیا رو میریزم به پات
بلند شو باهم بریم بیرون دور بزنیم…خرید کنیم، اصلا هرچی تو دوست داری رو برات میخرم
از هر رنگ لاکی که دوست داری واست میگیرم
لباس های خوشگل میخرم واست…کیف کفش…

همینطور که حرف میزد اشک هایش هم سرازیر بودن…
پاکشان نکرد!
گذاشت بریزن…
مگر میشد آدم ببیند جگر گوشه اش روی تخت بیمارستان افتاده است و اشک نریزد!؟

_رها
یه وقت تو تنهام نزاریاااا…من به جز تو که کسیو ندارم
تو بری من تنها میشم…من میمیرم!
بدون تو مگه من میتونم زنده بمونم دردت به قلبم!؟

(دوستان من یه چیزیو بگم، من یه اتفاقی برام افتاده باید برم تهران…شاید یه چند روز نباشم معلومم نیست کی بتونم بیام😔
سعی میکنم پارت بزارم براتون، ولی اگه نزاشتم دیگه بدونید نتونستم….🥺💔)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا : 189

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahar mahdavi

✌️😁
اشتراک در
اطلاع از
guest
60 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
saeid ..
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

😂😂🤦🏻‍♀️

دوستدار صداقت
دوستدار صداقت
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

خانم هدایتی الهی خیرباشه هرکاری هست وسلامت باشیدهمیشه وبربرار

دوستدار صداقت
دوستدار صداقت
پاسخ به  دوستدار صداقت
1 سال قبل

برقرا ر

saeid ..
1 سال قبل

عاالی بود خسته نباشی
هر وقت اگه وقت کردی بزار پس پارت😊

Ghazale hamdi
1 سال قبل

بیچاره رویا خیلی گناه داره🥺🤕
ایشالا مشکلت زودتر حل بشه🥺✨️

Fateme
1 سال قبل

خسته نباشی عزیزم عالی بود♥️

لیکاوا
لیکاوا
1 سال قبل

عالی بود👏👏
سحر خیلی خوشگلی ❤
تو گفته بودی موهات بوره ولی تو عکس که مشکیه؟🤔

لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

💖
مشکیه دیگه🤣
زوم میکنم دور میکنم باز مشکی میبینم

لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

حرص نخور الان دوباره زدم رنگ بور آورد مال تو یه کم فکر کنم مایل به قهوه ای باشه برای همین تو عکس ها مشکی میزنه البته باز نمیدونم🤔

Ghazale hamdi
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

فک کنم اینا توقعشون از بور بلونده🤣🤣🤦‍♀️🤦‍♀️

Ghazale hamdi
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

والا فکر کنم همچین توقعی دارن چون این مویی که من می‌بینم بوره🤣🤣🤣🤦‍♀️

لیلا ✍️
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

عزیزم با وجود حرفاتون ما معنی موی بور هم فهمیدیم به خدا🤦‍♀️

سحر چشماش روشنه درست ولی بور نیسن بورها اصلا این شکلی نیستن جونم یه ته رنگ حنایی زمینه رنگ مو و ابروشونه

لیلا ✍️
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

عزیزم جدا مهم نیست ولی میخوام بدونی بور نیستی شما😂 الان دختر عمه منم چشماش سبزه و خیلی سفیده به اونا که نمیگن بور ،

گونه‌هات کمی سرخ باشه و رنگ موهات قهوه‌ای روشن با ته رنگ حنایی بهش میگن بور قانع شدی😉

saeid ..
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

موافقم باهات 😊
قهوه ای روشن مایل به طلایی 😂😊

لیلا ✍️
پاسخ به  saeid ..
1 سال قبل

دقیقااا

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

آره سحر بور نیست😁. من زن داییم موهاش طلاییه دقیقااا چشاشم عسلی عسلی . گونه هاشم سرخِ سرخِ. در واقع این بور واقعیه

نازنین
پاسخ به  لیکاوا
1 سال قبل

نه عزیزم درست میبینی سحرجون توهرعکس قیافش عوض میشه ظاهراً یه بارموهاش بوره یه بارمشکی

لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

خوشگلی 💖
ولی بور تقریبا مایل به قهوه ای
هرکی من رو میبینه تعجب میکنه فکر میکنه یا کورم یا چشام چپه🤣

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

طفلک رویا و رها 😢

لیلا ✍️
1 سال قبل

چقدر غمگین بود قلبم درد گرفت😭

HSe
HSe
1 سال قبل

چقدر ناراحت کننده اس … دلم برای رویا سوخت … ایشالا که اتفاقی برای رها نیوفته 😓

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

عه وا خدانکنه سحر چی شدههههههههه

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

سحر جون به لب شدم بگو دیگههههه

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

وا😐

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

واسه چییییی

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

آرام باشششش😀
دم بازدم🤣🤣
حالا قشنگ تعریف کن ببینم چی شدههه😀

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

🤣🤣
الهی حالا یه جوری نامحسوس یه کاری کن نره🤣

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

خوب کاری میکنی🤣

saeid ..
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

توضیح میدی یا 🔪🔪

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

خب خب میگی چی شده یا خودم شوهرت شم همه اینا واسه من شه🤣🤣

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

به نظر من که تولد رو بگیره و خودش دعوت نباشه 😂
مهمونی دخترانه🤣🤣🤦🏻‍♀️

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  saeid ..
1 سال قبل

ها خوبه🤣

saeid ..
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

و چه غم انگیز 😂🥺

لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

دوستات رو دعوت کن تولدشم‌ تبریک نگو

لیکاوا
لیکاوا
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

خوش بگذرون اومد محل نده بهش

FELIX 🐰
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

وای سحر میخوام بدونم با چه لحنی باهاش حرف زدی که بدبخت برگشت🤣🤣🤣

Sahar Mahdavi
Sahar Mahdavi
پاسخ به  FELIX 🐰
1 سال قبل

خب دیگه😌

تارا فرهادی
1 سال قبل

بیچاره رویا🥲
عالی بود سحری جونم😍😍💞

Sahar Mahdavi
Sahar Mahdavi
پاسخ به  تارا فرهادی
1 سال قبل

قربونت بشم من

دکمه بازگشت به بالا
60
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x