رمان فرفری پارت51
بعد از اون محمد همه چیز رو گفت این که زیبا تحت فشار پدرش هست برای ازدواج با پسری که زیبا ازش متنفره
آرشاویر براش یه فرصت مناسب بوده تصمیم داشته با دزدیده شدن من اوناهم ازدواجشون جلو بیفته
زیبا حتی تصمیم داشته بعد از ازدواج کاری کنه که آرشاویر عسل رو بزاره کنار مادرش
وقتی این رو شنیدم دود از سرم داشت بلند میشد عسل خط قرمز منه
سرگرد خواست شکایت کنم بعد از شکایت قاضی کشیک حکم بازداشت داد برای زیبا
مأمور فرستادن خونه ی زیبا منم اجازه گرفتم از بابا با تاکسی رفتم تا با چشمای خودم ببینم شاید یکم قلبم آروم بشه
رسیدیم دم در کنار ایستادم
در زدن وخدمتکار در باز کرد اومد جلوی در
مأمور حکم رو نشون داد وگفت باید زیبا بیاد بیرون
چند لحظه بعد زیبا اومد بیرون اونم چه اومدنی چنان تیپ زده بود انگار عروسه
پشت سرش دیدم آرشاویر وخانواده ها هم اومدن
یکه خوردم اینجا چه خبره
_جناب سروان چه خبره این حکم چیه
پدر زیبا پرسید
مأمور:جناب دختر شما به جرم آدم ربایی بازداشت هستن
صدایی جیغ اومد نگاه کردم فکر کنم مادر زیبا بود از هوش رفت بعد همه با شوک نگاه میکردن
_آقا منظورتون چیه کدوم آدم ربایی کی رو دزدیدن امشب شب نامزدی ماست شما اومدین دارین مراسم رو خراب میکنید
با حرف آرشاویر با حال بد یه قدم رفتم عقب که خوردم به ماشین پشت سرم صدا داد همه برگشتن سمت من
چشمای سادات خانم ولاله وآقا گرد شد بعد آقا خشم صورتشو گرفت اومد سمت من
_تو اینجا چیکار میکنی اینجا چه خبره زودباش جواب بده
همشو با داد میگفت ازش یه لحظه ترسیدم ولی بعد یاد این افتادم که امشب اینجا چه خبر بود به خودم اومدم
دست به کمر شدم
_صداتو بیار پایین برو از نامزد جونت بپرس که چه خبره
بعد پشت کردم وسوار تاکسی شدم برم کلانتری دیدم که مأمور ها زیبا رو هم با پلیس خانم سوار ماشین کردن پشت سرشون بقیه هم سوار ماشین شدن
همه رفتیم کلانتری
رسیدیم من رفتم کنار بابا بقیه رفتن داخل
یکم بعد آرشاویر با حال بد زد بیرون یکم اطراف رو نگاه کرد مارو که دید سریع اومد سمت ما از صورتش چنان ترسیدم پریدم پشت بابا
دیدم که از حرکتم یه لحظه مکث کرد وناراحتی رو چشماش سایه انداخت
اومد نزدیک با بابا ومامان احوال پرسی کرد
_فرشته خانم میشه چند دقیقه باهم حرف بزنیم
_نه
همه حتی خودمم از این نه تعجب کردیم ولی سریع به خودم اومدم
در گوش بابا گفتم نمیتونم وحالم بده میخوام سریع بریم خونه
بابا هم قبول کرد
_ببخشید آقا حالش خوب نیست حرفی هست بمونه بعدا الان ما بریم خونه
_باشه پس بعدا صحبت میکنیم
بعد با کلافگی وناراحتی رفتن مارو نگاه کرد
# حمایت
عالی بود عزیزم
میشه پارت ها رو طولانی تر کنی لطفاااا پارت بعدو زود بده گناه داریم