رمان فرفری پارت76
_چیشد که فکر کردین من با کسی که این همه اذیتم کرده رفتم
حرفم که تموم شد دست داخل جیب کتش کرد ویه کاغذ در آورد داد دستم
تای برگه رو باز کردم وشروع به خوندن کردم چشمام از کاسه داشت میزد بیرون😳😳وا این دیگه چه مزخرفیه
این نامه اصلا مال من نیست
_اما این رو من ننوشتم که
_درسته ولی اون موقع من انقدر حال بد شد که اصلا دقت نکردم
ولی سراغ پدرت هم رفتم که گفت یه پیامک از طرف تو دریافت کرده که گفتی محمد رو دوست داری وباهاش فرار کردی
دیگه منم با این حرفا باورم شد وبرگشتم خونه بعد هم دیگه به اصرار مادر ولاله رفتم خواستگاری زیبا درحالی که دلم رو باخته بودم
بقیه اش رو هم خودت میدونی
_من خیلی اونجا که زندانی شدم ادیت شدم ولی همش منتظر بودم مثل دفعه ی پیش شما بیای نجاتم بدی
وقتی دیدم خبری نشد و خب راستش محمد سعی کرد اذیتم کنه واینا باعث شد هم همه ی زورمو برای فرار بزارم
بعد هم رفتم شکایت کردم
وقتی گفتم محمد میخواست اذیتم کنه چنان سرخ شد
_غلط کرد ببینمش دستاشو قلم میکنم کثافت
همون موقع که داشتم به خاطر حرفش خرکیف میشدم گوشیم زنگ زد
دیدم مامانمه جواب دادم
_سلام عزیزم خوبی جان کارم داشتی
مامان داشت حرف میزد که دیدم آقا عصبی گوشیمو از دستم کشید
_تو کی هستی چرا زنگ زدی حسابتو میرسم
فکر کنم صدای مامانم رو شنید اینجوری رنگش پرید حقشه تا تو باش بی خود گوشی رو نگیر
ریز ریز شروع کردم خندیدن
سریع معذرت خواهی کرد گوشی رو داد دستم
مامان گفت زود برم که قراره برام خواستگار بیاد
آخ جون الان میتونم اذیتش کنم خداحافظی کردم وگوشی رو گذاشتم کیفم
_خب اگه کاری با من ندارین من برم مهمون داریم کمک مامانم
بعد هم یه جوری لبخند زدم که شک کنه
_میشه بدونم مهمونتون کیه
_هرچند لازم به دونستن شما نیست ولی خب میگم قراره برام خواستگار بیاد
حرفم تموم شد همچین بلند شد که صندلی از پشت پرت شد یا جدّ ننم چشه
_بی خود خواستگار میاد پاشون رو قلم میکنم
پاشو بریم به مامانت بگو زنگ بزنه کنسل کنه
_😳😳چرا چیکار دارین شما شاید من جوابم مثبته
_تو بیخود جوابت مثبته منو دیوونه نکن
_یعنی چی درست صحبت کنید من میرم خداحافظ
هرچقدر صدام کرد با این که از شنیدن اسمم از زبونش قند تو دلم آب میشد ولی پشت کردم ورفتم
سریع سوار تاکسی شدم ورفتم خونه
رسیدم کلید انداختم رفتم داخل مامان داشت گردگیری میکرد
_سلام مامانم خوبی
_سلام دختر بدو لباس عوض کن بیا کمک
_باشه الان میام
لباس عوض کردم وشروع کردم تمیز کردن خونه
انقدر سابیدیم که انگار عیده
کاراتموم شد رفتم برای دوش گرفتن بعد هم لباسی که مامان گذاشته بود پوشیدم
من جوابم درسته منفیه ولی قرار نیست پدرومادرم رو سرشکسته کنم پس به خودم رسیدم ولی کم وملایم
واقعا عالی بود،👏👏🌹
ممنون ن که انروز هم پارت گزاشتید.😘