نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان مروارید فیروزه ای

مروارید فیروزه‌ای پارت ۱۳

3.9
(11)

« مروارید فیـروزه‌ ای »
#پارت_سینزدهم

آغوشی که بوی مهراد را میداد و دوست نداشتم ازین آغوش دل بکنم …

بالاخره جدا شد و با مهربانی گفت: عزیز دلم!
خیلی دوست داشتم دختری که دل پسر من رو برده زودتر از اینا ببینم اما نشد …

لبخندی ازین محبتش زدم و زمزمه کردم:
نظر لطفتونه. بفرمایید بشینین .

کنار مهراد نشست و من هم روی مبلی نشستم که درست روبه‌روی خودش بود!

دوست داشتم ساعت‌ها با این اورکتی که زیادی به تنش نشسته بود دیدش میزدم و فارغ از دغدغه‌ی دنیا میشدم!

– خب آقای عزیزی داشتین می‌گفتین؟

باصدای مادرش از فکر بیرون آمدم که پدر با همان جدیت همیشگی گفت: بله داشتم می‌گفتم حساسیت زیادی که من نسبت به پریزاد داشتم، روی تربیت و بزرگ کردنش، اوقات فراغت و بیشتر از همه رفت و آمداش و وقتی که گذاشتم، ثمرش شده این دختری که می‌بینین …

– خدا سلامت براتون نگه داره .

– مادرش که از دنیا رفت، تنها وصیتش مراقبت از دختراش بود، منم با صلاحیت پدرانه ای که در نظرم هست اینه که هنوز درسش تموم نشده و آمادگی ازدواج رو نداره …

– براچی این حرفو میزنین! بالآخره دوتا جوون همو دوست دارن! شما اجازه بدین برن باهم حرفاشون بزنن بعد بیان در این مورد حرف می‌زنیم .

به لب‌های پدر نگاه می‌کردم و منتظر جوابش بودم: باشه .

مادرش با ذوق نگاهم کرد و گفت: پاشو عزیزم
برین تو اتاق صحبتاتونو بکنین و بیاین، مهراد پسرم پاشو .

لبخندی زدم و به دنبالِ من مهراد حرکت کرد ، در اتاقم را باز کردم و با ناز لب زدم: بفرمایید جناب!

تک خنده‌ای کرد و داخل شد، روی تخت دو نفره‌ی اتاق نشست و من هم کنارش .

– ما حرفی داریم برای زدن؟

شانه‌ای بالا انداختم و لب زدم: نه!
یعنی حرف دیگه ای نمونده!

– سفید بهت میاد!

لبخند کوچکی زدم و گفتم: نگفته بودی مامانت انقدر مهربونه!

– مهربون نیس عروسشو دوست داره.

با این حرفش لبخندم بیشتر شد که ادامه داد: از همین الآن طرف توعه نه من!

با فکر کردن به پدر استرس به جانم افتاد و غم نرسیدن در دلم آوار شد …

– پری چیزی شده؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا : 11

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Zahra

هرچیـز که در جستن آنی، آنـی!
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x