نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان مروارید فیروزه ای

مروارید فیروزه‌ای پارت ۱۹

4.1
(10)

« مروارید فیـروزه‌ ای »
#پارت_نونزدهم

نفسی تازه کردم و با استرس روی دکمه‌ی تماس زدم بلکه از نگرانی بیرون بیاید!

هنوز یک ثانیه هم نگذشته بود که صدای نگرانش در گوشم پیچید: الو پریزاد؟ خودتی؟

صدایم را صاف کردم و لب زدم:
آره، سلام!

– سلام عزیزم! خوبی؟
می‌دونی چقدر نگرانت شدم چرا جواب ندادی؟!

آب دهانم را پایین دادم و سعی کردم استرسم را پنهان کنم هرچند شدنی هم نبود!

– گوشیم همراهم نبود خونه بود!

– خیلی نگرانت شده بودم دورت بگردم الآن خوبی؟

– مرسی، خوبم!

او هم چند ثانیه ای مثل من سکوت کرد! حرف دیگری نبود! این یعنی همه چیز تمام شد!

– مهراد من نمیتونم مانع پدرم بشم!

صدای متعجبش در گوشم پیچید:
چی؟!

با بغضی که به گلویم چنگ زده بود ادامه دادم:
همیشه وقتی به آینده فکر میکردم تورو کنار خودم می‌دیدم ، اصلا آیندم رو با تو می‌دیدم مهراد! باور کن برا خودم ام سخته!

و صدای گریه هایم بلند شد!

– بی‌رحم فقط به خودت فکر کردی؟!
پس من چی؟
منی که تنها فکر و ذکرم تویی! چجوری بدون تو زندگی کنم آخه! چجوری؟!

– مهراد من

نگذاشت حرفم تمام شود و گفت:
میدونم می‌خوای بگی تاحالا رو حرف پدرت حرف نزدی و الآنم به حرفش گوش میدی! چجوری دلت میاد این احساسی که بینمون هستو فراموش کنی پری! انقدر بی‌رحم شدی که حتی به منم رحم نمی‌کنی! لعنتی یکم به من فکر کن حداقل!

حرف‌هایش درد داشت! دردی که انگار شمشیری به قلبم وارد می‌کند! دردی که تیر می‌کشید و من بودم که آرام به قلبم میگفتم ” آروم باش! آروم باش لعنتی! مگه یه آدم چقدر برات مهمه که به خاطرش داری درد می‌کشی! ”

نفس عمیقی کشیدم و با آرامش گفتم:
من و تو تمام تلاشمونو کردیم که همه‌ی آیندمون رو باهم بسازیم ، اما نشد! وقتی پدرم راضی نباشه، نمیتونم! حتی اگه باهم فرار کنیم می‌دونم که تا آخر عمر عذاب وجدانش همراهمه! میدونی که دوست دارم …

مراقب خودت باش!

مهلتی ندادم و سریع تلفن را قطع کردم .

و سخت ترین کلمات را به زبان آوردم! صدای گریه‌های بلندم در اتاق می‌پیچید و مدام در دل میگفتم ” کاش تنها یک خواب بود “

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا : 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Zahra

هرچیـز که در جستن آنی، آنـی!
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x