-
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت19
اینوکه گفت تاااازه نکتشو گرفتم که اون پشت یهو غش کردم ویلیامو که نگاه کردم دیدم نگام میکنه و یه…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت18
خواستم سکوت بینمون روبشکنم… من=ینی ویلیام هنوززززززز بکی رو دوست داره نگام کرد…مطمئن شود خوبم پس روراست حرفاشو زد… پاتریک=هنوززززززز…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت17
نزدیک یکسال رو من همینطوری گذروندم…باویلیام صمیمیتر شده بودیم،امسال رو روز تولدش باهم بودیم:)بعدازاون اتفاق توی عروسی یه چند ماهی…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت16
اون دیگه مثل قبل نبود و یا من اینطور حس میکردم…این فکرام نمیذاشت بخوابم…اون کیو دوست داره؟یعنی چطوری میتونم ازش…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت15
ایندفعه دادکشید ویلیام=گفتم ولش کن مایکل=سرمن داد میکشی؟چکارشی؟ من=بااجازه رلمه مایکل=چی؟!!اون ک ازتو کوچیکتره ویلیام=چه ربطی داره؟!!! من=مهم اینه هرکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت14
کاملا تعجب کرده پرسیدم من=کی من؟ لیام=اره دیگه چند دیقه پیش که داداش مایکل بهت میگ… ویلیام=لیام جدیدا دروغگو شدیا!مگه…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت13
ازپوزخنداش متنفر بودم متنفررررر!! من=بخاطر بکی بود باز؟ جاستین=نه بابا من=پس لیزا؟ جاستین=نه بابا لیزا چیه من=خب پس چییییییی جاستین=این…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت12
اول نشناختم گفتم جوسکاست بعدگفتم نه بابا امکان نداره…اما انگار خودش بود… من=جوسیکااااااااااا جوسیکا=الیزابت ویلیامو دیدیییمم من=میدونم منم دیدمش جوسیکا=تیشرتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت11
ویلیام=دوست دارم! باحرفش جیغغغ زدم اونم چ جیغی من=چیییییی؟!!!! یهو ویلیام هول شد سریع دستشو گذاشت رو دهنم و زد…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت10
اصلا لال شدم،ویلیام داشت با اون چشمای خوشگلش با اون لبخند نازش نگام میکرد الهی قربونش برممممممم هیچ کدوم حواسشون…
بیشتر بخوانید »