-
رمان ناردخت
ناردخت پارت ۳
امروز صبح مادر به خیاط خانه رفته بود ، من هم برای اینکه تنها نمانم از او اجازه گرفته بودم…
بیشتر بخوانید » -
رمان ناردخت
ناردخت پارت ۲
بی تفاوت از کنار سفره نه اما پدر و سمیر رد میشوم ، حاجی طبق معمول اخم به چهره دارد…
بیشتر بخوانید » -
رمان ناردخت
ناردخت پارت ۱
اسم من ناردخت است ، دختر کوچک حاج سلمان مشیری ، فرزند حمیده جاوید دختر خان بالایی برادرم سمیر پنج…
بیشتر بخوانید »