رمان سهم من از تو
-
سهم من ازتو پارت11
ویلیام=دوست دارم! باحرفش جیغغغ زدم اونم چ جیغی من=چیییییی؟!!!! یهو ویلیام هول شد سریع دستشو گذاشت رو دهنم و زد…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت10
اصلا لال شدم،ویلیام داشت با اون چشمای خوشگلش با اون لبخند نازش نگام میکرد الهی قربونش برممممممم هیچ کدوم حواسشون…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت9
یاد یه چیزی افتادم…نمیدونم گفته بودم یا نه اما لیزا ویلیام رو دوست داشت اسکات هم اینو میدونست…”یه بار که…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت8
مایکل=الیزابت خانم -… مایکل=هی باتوام! من=عه نه بابا فک کردم بااون آقا روبروییهای زد زیر خنده من=کووووووووفت مایکل=بیا کارت دارم…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت7
ویلیام اومد پایین و وقتی منو دید سریع به سمتم قدم برداشت،قدم به قدم که نزدیکتر میشد ذهن من بیشتر…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت6
یکم بعدش آناهم اومد بیرون باهم حرف میزدیم… من=اخه تروخدا اگه چیزی نیست پس چرا استرس میگیره؟حالا من دیوونم یا…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت5
من=زهرمار…دیوونه شده ویلیام=نه اصلا هیچ چیزی نیست من=مطمئنی؟ ویلیام=اره خیالت راحت من=دیشب که فکرمیکردم یدفعه گفتم اخه چرا اینجوری گفت…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت4
من=سلام خوبی پاتریک پاتریک=ممنون توخوبی من=بخوبیت ویلیام=میگم بپرسیم الیزایت!بیا ببینیم یادشه من=اره…پاتریک اونروز که صدام زدین باهم حرف بزنیم چی…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت3
یه سوالی پرسیده شد از ویلیام پاتریک پرسید که…اگه بخوای با یکی رل بزنی حاضری باکی بزنی؟رفت دم گوشش رفتن…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت2
برای خودمم عجیب بود…خییلی عجیب بود!من از پسرا متنفر بودم اما انگار از اون نه!فردای اون روز که بیرون رفتم،باز…
بیشتر بخوانید »