رمان غرامت
-
رمان غرامت پارت 36
صدایاش در نزدیکی گوشم مرا به خود لرزاند -راه بیفت!! عمومرتضی، حسن را به زور به سمت خآنه میکشآند او…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 35
جای راننده جا گرفت و ماشین راه انداخت.. -اگه مهران بیاد.. فرمان را پیچآند و اخماش محکم تر شد.. -تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 34
پلک آرامی زدم و نگاه گرفتم و در را بیشتر باز کردم،درست است در آغوشش گریستم برای سر درداش مرهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 33
دستاش از حرکت ایستاد و گفت: جدی؟ -اره تو حلال احمر یاد گرفتم.. دستانم را از روی پیشانیاش برداشت و…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 32
نه اینجا بودن را میخواستم نه با مالک آمدن را.. با صدای کل کشیدن مریم نگاهم دوباره روی محنا گل…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 31
نبودِحلیمه بود! وقتیهم مهران آرام از مالک پرسید مالک گفته بود که مریض است! ولی صورت دمغ مریم چیزی دیگری…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 30
نایلون را از دستاش گرفتم و بدون حرف وارد اتاق شدم یک چادر سیاه رژ لب صورتی و ریمل و…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 29
در اتاق باز شد و سایهاش از روشنایی تابیده شده از خونه داخل اتاق افتاد، کمکم خودش پیداش شد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 28
-من میگیرم بالا تو تآ بزن.. سری تکان دادم و بی حواس نسبت به سینی روبه رو زانو زدم تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 27
*** با استرس پلکام تا آخرین حد باز کردم و نیم خیز شدم، گلوم برهوت خشکی بود و صورتم دریایی…
بیشتر بخوانید »