رمان غرامت
-
رمان غرامت پارت 6
چندبار حرفش را حلاجی میکنم، من صلحاش را دوست داشتم منتها قوه عقلانیم این را نمیفهمید که چرا من باید…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 5
دستش روی سرم مینشیند و بعد با صدای آرومی میگوید: درست میشه همچی یامور! این یاغی گری های پسران قاسم…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 4
*** نمیدآنم دقیق چقدر میگذرد، ولی دیگر صوت قرآن از خانه عمو قاسم نمیآید انگار هفتم میثاقم هم گذشته! در…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 3
ندیدم… چرا برعکس خوبم شنیدم چطور بر سینهاش میکوبید میثاق را میخواند… آن مرد متکبرترین پسر قاسم بود که آن…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 2
زن عمو با حااتی وا رفته، بر روی خرده شیشه ها نشست و اشکانش بر روی صورتش روانه شد. -خدا…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت پارت 1
به نام خدای زیبایی خلاصه: دو خانواده به جآن هم میافتند یکی پسرش را از دست داده دیگری پسرش در…
بیشتر بخوانید »