رمان آزَرم
-
رمان آزرم پارت ۹۶
– بهم فکر نمی کنی و برای انگولک کردن غیرت من لخت و پتی رو به روی پنجره وایمیسی؟ ……
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۹۵
دخترک ظالم با غرور تکیه می دهد به کانتر و به لعنتی ترین حالت ممکن پاهای بدون پوشش را روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۹۴
– خیلی خب … باید حرف بزنیم حرف؟ … من و او؟ … درباره ی بودن با زنی دیگر؟ ……
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۹۳
دست و پا می زنم این حرکات خشن و بی منطق قطعا باید متعلق به این بوی سرد باشند صداهای…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۹۲
– می دونم گند زدم … می دونم دلتو شکستم … ولی درستش می کنم … تو فقط بمون ……
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۹۱
روی مبل می نشیند و طبق معمول پاهایش را از عرض باز می کند آرام وسایل بخیه را از روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۹۰
سردار مستاصل چشم برهم می نهد تا خودش را پیدا کند … تا دلیل یا حتی … بهانه ی محکمی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۹
راوی: پلک های سنگینش را باز می کند … چندین بار باز و بسته یشان می کند تا نگاهِ تارش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۸
می گذرد و بالاخره درب باز می شود زینب هاج و واج پشت در ایستاده که نمی دانم چگونه به…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزرم پارت ۸۷
آرام: خیره به درونِ آینه ی قدی می نگرم … چه از من مانده؟ … دخترکی با یک لباس مشکیِ…
بیشتر بخوانید »