رمان آیدا
-
رمان آیدا پارت 22
عصبی پشت سرش وارد آشپزخانه شد. همان طور مشغول در آوردن نون از یخچال بود با اخم نزدیکش شد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 21
در طول راه لام تا کام حرف نزد و تنها در سکوت با سرعت فضایی به طرف خانه راند ماشین…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 20
بدون معطلی وارد اتاق شد و در را محکم پشت سرش بست درحالی که روی تخت دراز میکشد زیر لب…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 19
طبق گفته اش چند دقیقه بعد در خواب عمیقی فرو رفت حداقل نفس های منظمش این طور میگفت! حالا آیدا…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 18
قبل از خارج شدن از اتاق نگاهی به زهره انداخت و با تردید پرسید: -دخترم حالش خوبه دیگه؟ او که…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 17
از آینه نگاهی به چشمان آیدا انداخت که بی توجه خیره ی بیرون بود عجیب بود که مثل همیشه گریه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 16
با خباثت نگاه آخرش را به چشم های ترسیده اش انداخت و از اتاق خارج شد نمیتوانست واقعیت باشد مگر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 15
کلافه دوباره سرجایش نشست و بدون ذره ای غذا به فکر فرو رفت آیدا بعد از اتمام غذایش روبه سام…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 14
تنها نگاهش را به بیرون داد و آرام زمزمه کرد: -گرفتم سام در سکوت لبخند عمیقی روی لبش هایش نشست…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 13
نگاهش به اطراف بود اما به حرف های سام گوش میداد: -بهش بگو آدرس شوهرت رو لازم داریم پس بدون…
بیشتر بخوانید »