رمان آیدا
-
رمان آیدا پارت 12
….. اتاق جدید امکانات بیشتری داشت از روی میز شانه ای برداشت و موهایش را صاف کرد اگر گرسنه اش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 11
دستی به سرش کشید و همان جا روی پله نشست و در سکوت سرش را پایین انداخت گویا چنان وضعیت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 10
استرس سام نشان میداد زیاد در وضعیت خوبی قرار ندارند! بی توجه نگاهی در سالن انداخت در عرض چند ثانیه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 9
خودش را نزدیک پنجره کرد و همان طور که نگاهش را به آسمان میداد زیر لب زمزمه کرد: -خیلی عجیبه!…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 8
دقایق کوتاهی همان طور خیره در چشم هایش سکوت کرد و در نهایت با صدای آرام اما ترسناکی زمزمه کرد:…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 7
سکوت سنگین اتاق را تنها صدای قاشق و چنگال هاست که میشکند برای یک لحظه با خودش فکر میکند که…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 6
بدون هیچ گونه تعللی گوشی را به معنای واقعی کلمه از دستش قاپید با قدمی که به عقب میگذاشت شماره…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 5
آن شب در سکوت کامل روی تخت دراز کشید و تا خود صبح تنها فکر کرد و حتی لحظه ای…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 4
حرف های او کمی برایش عجیب بود و عادی بود که چیزی از حرف هایش را متوجه نشود تنها سرش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 3
در تاریکی شب هیچ چیز به چشم نمیخورد و تنها درختان حیاط بودند که ترس را ناخودآگاه به جان آدم…
بیشتر بخوانید »