رمان امیدی برای زندگی
-
امیدی برای زندگی پارت پنجم
به قلم:..Sara…E سهیل جواب داد: با اجازتون داریم میریم بالا میزارین؟ مشکوک به یلدا نگاه کرد….چهره اش آشنا بود. _سهیل…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت چهارم
به قلم:…Sara….E خودش را به عمارت درن دشت امجدی رساند. صدا خفه کن را به اسلحه اش وصل کرد و…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی. پارت سوم
به قلم:..Saea…E به مهران زنگ زد: _سلام مهران همین الان دوربین هارو هکشون کن _حله تلفن را قطع کرد و…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی. پارت دوم
کپی ممنوع… به قلم:..Sara….E وقتی به پشت عمارت رسید سارا را دید که دارد با دست به در میکوبد و…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی. پارت اول
کپی شرعا حرام است.کپی ممنون داشت به سمت عمارت حرکت میکرد، به کسی نگفته بود که قرار است برگردد حتی…
بیشتر بخوانید »