رمان فرفری
-
رمان فرفری پارت54
رسیدیم کلانتری دیدیم زیبا رو بردن داخل اتاق منم اجازه گرفتم منم رفتم داخل تا ببینم چه خبره _سلام جناب…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت53
آرشاویر کارم که شرکت تموم شد زود برگشتم تا آماده بشم بریم شب خونه زیبا به نظرم اینجوری بهتر هستش…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت52
رسیدیم خونه رفتم اتاق لباس عوض کردم خواستم یه نفس راحت بکشم ولی یاد امشب نزاشت چقدر تو کت وشلوار…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت51
بعد از اون محمد همه چیز رو گفت این که زیبا تحت فشار پدرش هست برای ازدواج با پسری که…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت50
_تموم شد کارتون بریم ؟ _اره چیزی شده حس میکنم حالت خوب نیست _نه نه خوبم بریم نشستیم راه خونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت49
تازه تو حموم فکرم شروع شد همش بلاهایی که این مدت سرم اومده میومد جلوی چشمم از اعتیاد پدرو مادرم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت48
سرکوچه رسیدم اول حس کردم صدای در اومد برگشتم دیدم محمد اومده بیرون سریع پریدم پشت دیوار قایم شدم از…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت47
بازم زد اما اینبار زد سمت دیگه صورتم بعد هم شالم رو باز کرد اشکام میریخت وسعی میکردم مانع بشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت46
همین که درو بست اشک هایی که به زور نگهداشته بودم رو صورتم جاری شد من تازه پی به احساسم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت46
_منظورت چیه چرا دنبالم نمیگردن _چون من کاری کردم فکر کنن فرار کردی حس کردم دنیا دور سرم میچرخه سرم…
بیشتر بخوانید »