رمان فرفری
-
رمان فرفری پارت84
عاقد که رفت لاله از آرشاویر خواست که شنلم رو دربیاره بلند شدیم وآرشاویر شروع کرد به بازکردن گره شنل…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت83
با کمک آرشاویر سوار ماشین گل کاری شده شدم وخودش هم از سمت دیگه سوار شد بعد از روشن کردن…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت82
سوار ماشین که شدیم دیدم حرکت نمیکنه برگشتم سمتش وپرسیدم _مشکلی پیش اومده چیشده چرا نمیریم _اره یه چیزی شده…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت81
_حالاکه زیبا پشیمونه وداره ازدواج میکنه انقدر هم تغییر کرده فرشته جان بهتره ماهم یه هدیه بهش بدیم _درسته موافقم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت80
سریع آماده شدم وبا خداحافظی از مامان زدم بیرون دیدم پشت در منتظره پشتش بهم لود آروم در رو بستم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت79
حرفش قند تو دلم آب کرد بالاخره شد چیزی که از ته قلبم میخواستم ولی تو ظاهر نشون ندادم که…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت78
فرشته با حرف بابا چایی هارو اماده کردم وبردم بیرون هنوزم شک داشتم درست شنیدم یانه پا که از آشپزخونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت77
مامان چایی دم کرد گذاشت روی سماور منم رفتم آشپزخونه تا صدام کردن چایی ببرم چند دقیقه بعد زنگ درو…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت76
_چیشد که فکر کردین من با کسی که این همه اذیتم کرده رفتم حرفم که تموم شد دست داخل جیب…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت75
داشت آب میخورد که چنان پرید گلوش وشروع به سرفه کرد گفتم الانه که خفه بشه خونش بیفته گردنم سریع…
بیشتر بخوانید »