رمان فرفری
-
رمان فرفری پارت45
رفتم به ادرس ولی مادرش با حالی خراب درو باز کرد وگفت محمد دو روزه خونه نیومده گفته حالش خوبه…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت44
بعداز ظهر آماده شدم به مادر هم گفتم میرم به فرشته سر بزنم سوار ماشین شدم رفتم محلشون رسیدم ماشین…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت43
خوشحال بودم اینکه احتمالش زیاده فرشته قبولم کنه اما نمیدونستم قراره اینقدر اذیت بشم کسی از آینده خبر نداره بعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت42
حالم که یکم جا اومد رفتم سراغ نقشه ها که همون موقع در زده شد بعد آقا اومد داخل به…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت41
فضولی باعث شد دنبالش برم یواشکی گوش وایسادم _بیرونم فردا شرکت همو میبینیم الان دیر شده نمیتونم بیا زیبا درست…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت40
یه آهنگ غمگین گذاشتم وشروع به راه رفتن کردم بارون پاییزی هم شروع به باریدن کرد اشکام با بارون قاطی…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت 39
نتونستم درست غذا بخورم فکرم درگیر بود کاش میفهمیدم هنوز فکر محمد هست یا نه اگه به کسی فکر نکنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت38
غذا که آماده شد مشغول چیدن میز شدم که همون موقع صدای ماشین آقا اومد رفتم استقبال دم در با…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت37
رسیدم دم در پیاده شدم خواستم درو باز کنم که متوجه قسمت تاریک کوچه شدم که نورسیگار دیده میشد تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری پارت36
یه سر به غذا زدم از همه چیزش که مطمعن شدم ودیدم خوب جا افتاده وسایل رو بردم میز رو…
بیشتر بخوانید »