رمان مرد مشکی من
-
رمان مرد مشکی من part. 16
با آلارم گوشی عصبی دستمو زیر بالشت کردم که قطش کنم یهو با یاد کیش و پرواز فوری چشام باز…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 15
مبینا با رفتن آرمین نفسمو عاح مانند بیرون دادم خونه سوتوکور شده بود پوفی کشیدم بی حوصله مشغول غذا…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 14
دوتا منو داد دستمون خیره شدم به معجون ها یه اسم های عجیب غریبی داشتند که تاحالا به گوشم نخوره…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی منpart. 13
درو باز کردم داخل شدم خم شدم با خستگی کفشامو پرت کردم تو جا کفشی آخ آرمین بفهمه من با…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 12
آرمین +شعبه دوم شرکت پارسایی تا چند ماه دیگه آمادس کسری از ثانیه همه تو شوک رفتیم جز مامان که…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 11
چند ثانیه طول کشید تا حرفشو حلاجی کنم از اعصبانیت سرخ شدم سمتش حمله ور شدم یقشو تو مشتم گرفتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 10
چشامامو ریز کردم یعنی واقعا میخواست بخوابه وجی: نه ساعت ۱شب میخواد برقصه برات از خداش هم باشه بخواد برای…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 9
مبینا تخس پامو کوبیدم زمین با لجبازی لب زدم _یا منو سوار میکنی یا دیگه باهات حرف نمیزنم با اخم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 8
مبینا قاشقو تو سوپ کردم مزش رو چشیدم صورتم درهم شد نمک نزده بودم از بین ادویه ها نمکو برداشتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 7
+میدونم خیلی دوست داری باهام وقت بگذرونی.. ولی نمیخوای پیاده شی بعد وقت بگذرونیم؟ گیج نگاهش کردم خیره بیرون شدم…
بیشتر بخوانید »
- 1
- 2