داستان کوتاه
-
عدد مورد علاقه من
_🤍_ حوالی پاییز، ماههای مهر بود آن روز، روزی سرد بود و پر از باد ابری بزرگ و خشمگین آسمان…
بیشتر بخوانید » -
آدم فضایی کوچولو 🪐
(بچه ها قبل اینکه برید بخونید داستان قشنگمونو سخن نویسنده رو که من باشم مثلا حتما بخونید:🤣 خوب بچه ها…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه ؛Zoha
داستان کوتاه؛ Zoha چند پارتی!!! پارت پنجم!! _ امضای این قاتل! من توجه کردم که روی جسد پدر و مادرت…
بیشتر بخوانید » -
گل زرد
یـهو در ماشینو باز کرد، سرشو انداخت توماشین وپرسید: – اگه من یه روزی نباشم چیکار می کنی؟ بعد بدون…
بیشتر بخوانید » -
قلب من مال تو
کنارم نـشست. – بـاز کـه اینجایی! بـه سمتش برگشتم و نـگاهش کردم. مـثل همیشه لباس پوشیده بود… همون رنگ پیراهن…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه ؛Zoha
داستان کوتاه؛Zoha چند پارتی!!! پارت چهارم _ امیر عباس جان خوش اومدی به خونه خودت عزیزم و بعد سوزش بسیار…
بیشتر بخوانید » -
بیقرار (داستان کوتاه)
مثل خودم لب زد: – بـرو… سرمو به چپ و راست تکون داد. – داری اذیتم می کنی… تلخ خندید…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
شنیدین همیشه میگن مدرسه خونه دوم آدمه معلم ،مدیر و معاون هم خانواده دلسوز دوم دانش آموزان ؟ واقعیتش این…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه ؛Zoha
داستان کوتاه؛zoha پارت سوم؛ اصلا امدنش به اینجا درست بود؟ درست بود که الان در کوچه و شهر خودشان بود؟…
بیشتر بخوانید » -
« داستان کوتاه » ♥️:)
کودکی را دیدم که با عروسکش بازی میکرد. عروسکش میپرسید و او پاسخ میگفت.. آن دو در انظار دیگران زمان…
بیشتر بخوانید »