رمان پسر خوب
-
رمان پسر خوب – پارت ۳
داشتم برمیگشتم خانه. ساعت پنج پریا از ما جدا شد و به آرایشگاه رفت. من و حنانه کمی با هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب – پارت ۲
قرار بود با حنانه و پریا برویم بیرون. یک لیست از خریدهای خانه تهیه کردم و در کیفم گذاشتم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب – پارت1
هیچ از امیر خوشم نمیآمد. با آن همه دلقک بازی که درمیآورد حوصله اش را نداشتم. از هر یک ساعت…
بیشتر بخوانید »