مطالب وبسایت مد وان
-
یکی بود؛یکی نبود
یکی بود؛یکی نبود!پارت شش
انگار که بیمارستان دور سرش میچرخید،خدای من بدشانسی تا کجا؟ درست وقتی که کار های مهاجرتش جور شده بود در…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
شوکا پارت 23🧡🌼
رمان شوکا پارت²³ 💔🪦 پوفی کشیدم. دست و پاهام به این صندلی لعنتی بسته بود و نمیشد تکون بخورم. یکهو…
بیشتر بخوانید » -
رمان پوراندخت
رمان پوراندخت پارت ۱
رمان پوارندخت نویسنده: لادن اشرافی پارت اول دوستان قبل از اینکه بخوام رمان رو شروع کنم . یه سری توضیحاتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان پریا
༻پـــــریـــآ پارت 8༻
Part 8 خودمو تو بغل شخص روبروم دیدم ،اگه بگم چشام قد توپ پینگ پونگ نشده بود دروغ گفتم… پسر..میبینم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۳۵
_گندم ببینمت دختر ! از حالتش فهمید که کنارش درازکشیده ملحفه را از رویش کنار زد _نگاش کن ، نگاش…
بیشتر بخوانید » -
رمان مثل خون در رگ های من
رمان مثل خون در رگ های من پارت ۴
( این پارت رو باید شنبه میدادم ولی الان میدم… پارت ۴ تقدیم به نگاهاتون عشقای سحر🥹🖇🤍) یه خانومی وارد…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 43
حال رسیده بودیم سمتی که بچه ها بودن و من تنها ده قدم با نابودکننده زندگیم فاصله داشتم.. یادمه یه…
بیشتر بخوانید » -
رمان پریا
༻پـــــریـــآ پارت ۷ ༻
Part 7 کنار مهسا ایستادم که مهسا گردنشو برام کج کرده بود ، گفتم چته خره، گردنت دچار فلجیت شده…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
شوکا پارت 22
رمان شوکا 🗝🖤 پارت²² _یکم توضیح میدید. +آم..ما دعوت شده بودیم خونه حاج آقا پدر آقا نیما...و آقا نیما رفت…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هشتم
به قلم:..Sara..E. همان لحظه شاهرخ از پله ها پایین آمد و آنها را دید. _عه سلام مرخص شدی دخترم؟ خیلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۳۴
شیشه مشروب را برداشت و همانطور سر کشید دیگر حتی درد دستش را هم حس نمیکرد اهورا زیر چشمی نگاهش…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هفتم
به قلم:☆…Sara…E…☆ سریع لباس هایش را عوض کرد. _تموم شد….برگرد چرخید و سهیل کلید اتاق را درون جیب شلوارش گذاشت.…
بیشتر بخوانید »