مطالب وبسایت مد وان
-
رمان آتش
رمان آتش پارت 5
4.8 (39) دانیار: به مناسبت این شراکت باید تو یه رستوران جشن بگیریم.. تمام اعضای تیم هم باشن ک باهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۱۷
4.7 (118) پارت☆17 – بسیار خوب ! عصر دوتایی با هم میریم ولی باید یه چیز خوشگل هم برای من…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
شوکا پارت 14
4.4 (5) شوکا پارت¹⁴ و آرام به سوی ماشینش قدم برداشت. ماشین را روشن کرد و داخلش جا گرفت. و…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت35
0 (0) من=احتمالا نه،چرا؟ ویلیام=اگه ازت بخوام باهام ازدواج کنی،چی میگی؟ حس کردم دنیا دور سرم چرخید… من=ویلیام ماالان دوستیم…
بیشتر بخوانید » -
رمان ازدواج سنتی
رمان ازدواج سنتی پارت دهم
4.7 (155) پارت دهم الان دو روزی می گذره از اون شب که من فقط شبا دستای پیچده شده دور…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۳۳
4.6 (69) _بابا تو که هر شب بیرونی ازت خواسته بودم امروز و بمونی خونه. … باشه مراقب خودت باش.…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 4
4.8 (73) # مسیح تو دفتر نشسته بودم و از پنجره بیرون رو نگاه میکردم.. طبقه آخر یه برج اداری…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۱۶
4.6 (61) پارت☆16 بغض گلویش را میفشرد ،خود را در آغوش مادرش انداخت و گریست، مادر آرام موههای نرمش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۱۵
4.9 (78) پارت☆15 پوزخندی زد و با خودخواهی تمام گفت : – زندگی شما ربطی به من نداره،که بخوام نگرانش…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت34
5 (4) •الیزابت رفتم سوار هواپیما شدم…یاد ویلیام افتادم ک چطور داشت ازم خواهش میکرد!هیچوقت فکرشو نمیکردم خواهش کردن ویلیامو…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۳۲
4.7 (28) (آراد) با شنیدن حرفاش چشمام چهار تا شده بود. خیلی مشکوکه صد در صد میخواد حالگیری کنه الکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان ازدواج سنتی
رمان ازدواج سنتی پارت نهم
4.8 (90) پارت نهم ـــ تو از کجا ماساژ یاد داری؟! ـــ مامانم همیشه بابام و ماساژ میداد چون کارش…
بیشتر بخوانید »