مطالب وبسایت مد وان
-
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت آخر
4.7 (23) چند روز گذشت،باران هنوز منتظر فرصت بود تا حقیقت را به احسان بازگو کند. اما هر بار احسان…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 30
4.8 (15) کنار آیسان که محکم دست مرا گرفته بود نشسته بودم.. به طور واضحی آیسان از مرد ها میترسد..…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مجهول
مرد مجهول پارت ۴
4.3 (10) مینا بی توجه به حرف من ادامه داد : یعنی چی ، از کی تا حالا راجب کار…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذشته شیرین
رمان گذشته شیرین پارت پنجم
4.3 (21) گذشته شیرین پارت ۵ به مدرسه که رسیدم تو حیاط سما رو دیدم و به سمتش رفتم .…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مجهول
مرد مجهول پارت ۳
4.1 (16) بالاخره از اون خونه کزایی اومدم بیرون تلفنم رو از جیبم بیرون اوردم تا ببینم کار میکنه یا…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذشته شیرین
رمان گذشته شیرین پارت چهارم
3.7 (18) شیرین پارت۴ من : وای خوب شد گفتییی برم آماده شم سما : عا برو سریع یه پیراهن…
بیشتر بخوانید » -
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱۷
4.6 (167) یه پوزخند نشست روی لب هام… واسم مهم نبود که چیکار میکنه و چی فکر میکنه… من فقط…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 29
4.9 (57) – خانوادت فوق العاده بودن مگه نه؟؟؟ تو چشمای شکلاتیش خیره شدم.. منو یاد شکلات های مورد علاقه…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۷
4.1 (43) وارد خانه شد سرش داشت میترکید خواست برود در آشپزخانه و قرصی بردارد که به یاد گندم افتاد…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذشته شیرین
رمان گذشته شیرین پارت سوم
3.4 (16) * * گذشته شیرین پارت ۳ از زبان خانم بزرگ : هه عالیه ، همه چی داره طبق…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مجهول
مرد مجهول پارت ۲
4 (35) مردی جوان روی یه دختر خیمه زده بود ، به محض اینکه در رو باز کردم سرهای متعجب…
بیشتر بخوانید » -
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱۶
4.5 (179) ( ضحا ) ضحا_همه جا پخشه…همه میگن، ارباب احتشام رو کشته تا به ضحا برسه! داد زد_دهنت روببندددددد…
بیشتر بخوانید »