مطالب وبسایت مد وان
-
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱۴
4.5 (163) یکی در زد! ضحا_بیا تو… سوگند_سلام خانوم… سوگند خدمتکار من بود! ارباب خدمتکار مخصوص برام گذاشته بود… ضحا_سلام……
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت آخر
4.8 (234) فوری نبضشو گرفتم هنوز میزد این نشونه ی خیلی خوبی بود. ولی تنش داشت یخ میزد. لحظه ای…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
رمان شوکا پارت 20
4.3 (4) 🍁🍂شوکا پارت²⁰🍂🍁 و میرود تا از آشپزخونه کافه خارج شود که لب میزنم: +ممنون نیما سری تکان میدهد…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۴
4 (48) دریا با لحن جیغ جیغویش مقابل گندم ایستاد _اول چشماتو ببند ساحل با خنده گفت _اینجوری که میفته…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 21
4.2 (40) رمان_شانس_زنده_ماندن_ پارت ۲۱ 🍷 روز های شوم پشت سر هم می آمد. به جای اینکه باران بهتر شود.بدتر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 27
4.8 (30) توی ماشین نشسته بودیم و درحال برگشت به سمت جواهر ده بودیم.. باید میگفتم.. باید میگفتم چقدر امشب…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۳
4.4 (35) وارد یک مجتمع تجاری بزرگ شدن ناخوداگاه کنار گندم شروع کرد به قدم زدن سعید و زهرا هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱۳
4.4 (206) ( فردای اون روز ) ( ضحا ) میدونی چیه احتشام؟ دنیا خیلی ادم های بدی داره…ولی یسری…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 26
4.1 (34) * نفس من عاشق سامیارم.. تا وقتی عاشق نشی نمیفهمی.. حاضرم همه چیزم رو بدم تا سامیار این…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۴۲
4.1 (206) مزایده شروع شدو هر کس با کارتایی که دستش داشت یه قیمت بالاتر روی قیمت قبلی پیشنهاد میکرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان تناسخ محنت
رمان تناسخ محنت پارت ۲۶
5 (12) ماشین استارت خورد و من تمام عصبانیت و حرصم را سر دکمهی پایین آوردن شیشهی سمت چپ خالی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۱۲
4 (51) دست زهرا را کشید و از پله های مجتمع بالا رفت زهرا غرغر کنان گفت _بابا دستمو ول…
بیشتر بخوانید »