مطالب وبسایت مد وان
-
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت32
0 (0) ویلیام=خودتو زیاد اذیت نکن خوب نیست ترسیده سرمو چرخوندم سمتش… من=کی بیدار شدی؟! باخنده گفت… ویلیام=چرا ترسیدی؟ من=خب…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 5
4.8 (4) _احسان اینجا خیلی کثیفه،انگار خیلی وقته اینجا رفت و آمد نشده. .بعد نمیشه خوابید .باید درست حسابی شست!…
بیشتر بخوانید » -
متن غمگین
دلنوشته غمگین
4.5 (6) مادرم میگفت : به دیوار تکیه کن ولى به مردها ، نه …! که دیوار اگر پشتت را…
بیشتر بخوانید » -
رمان ازدواج سنتی
رمان ازدواج سنتی پارت پنجم
4.5 (132) پارت پنجم حوله رو دور موهای خیسم بستم، با سر و صدا از توی حیاط به سمت پنجره…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
رمان شوکا پارت 9
4.9 (8) رمان شوکا پارت⁹ خان هول میشود و سریع می گوید: حسین: بهش گفتم دوربین های دم خونه رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رمان رئیس جذاب من پارت ۲۹
4.2 (26) هر چی لباس داشتم و نداشتم ریختم توی دوتا ساک بزرگ و فوری از اتاق خارج…
بیشتر بخوانید » -
رمان عشق محدود من
رمان عشق محدود من پارت ۱۰
4.2 (34) بعد از اتمام کلاس با ارزو به سمت خونه رفتیم.. ارزو دوست داشت فردا که جمعه بود باهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت31
4.7 (3) حس کردم دنیا روسرم خراب شد اما بخاطر میونگ سعی کردم آروم باشم سریع قرصمو ازکیفم دراوردم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای تو پارت 17
3 (1) پارت هفدهم با ترس سریع خودمو به سمت اتاق هانا رسوندم با دیدن سها کمی خیالم راحت شده…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 4
4.8 (24) _احسان این خونمونه؟اشتباه نمیکنی؟ خونه ی روبه روم اصلا جالب نبود.یه خونه ی حیاط دار با در های…
بیشتر بخوانید » -
رمان
سهم من ازتو پارت30
4.7 (7) بافک کردن به حرفی ک زده بود یهو وسط گریهام نگاش کردم…ویلیام بااون غرورش داشت ازم معذرت میخواست؟عجیبه…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رمان رئیس جذاب من پارت ۲۸
4.6 (29) _الووو جانم مامان!؟ _کمند دخترم خوبی!؟میگم تو از آراد خبر نداری !؟ _چطور مگه!؟ _اخ مادرشوهر و…
بیشتر بخوانید »