مطالب وبسایت مد وان
-
رمان عطر تلخ
رمان *عطر تلخ* پارت ۱۰
3.6 (5) آرمان : سریع رفتم داروخانه شبانه روزی یه سرم و یه سری آمپول و قرص گرفتم و اومدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت11
0 (0) ویلیام=دوست دارم! باحرفش جیغغغ زدم اونم چ جیغی من=چیییییی؟!!!! یهو ویلیام هول شد سریع دستشو گذاشت رو دهنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای تو پارت 8
3.2 (5) پارت هشتم ☆آرشا☆ میگم نرو خطرناکه دوباره دستشو بسمتم دراز کرد هی باتوام و صدای جیغ و دوباره…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۵
4.8 (10) با تابش نور افتاب به صورتم چشمامو باز کردم یاد موقعیتی که توش بودم افتادم و فوری نگاهی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مروارید فیروزه ای
رمان مروارید فیروزه ای پارت 3
3.1 (9) « مروارید فیـروزهاے » #پارت_سوم صفحه ای دیگر از کتاب را ورق زدم و گاز دیگری از سیبی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مروارید فیروزه ای
رمان مروارید فیروزه ای پارت 2
3.1 (9) « مروارید فیـروزهاے » #پارت_دوم مردی که در جواب آن همه محبت و عشق پاکش با بیرحمیِ تمام…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای تو پارت هفتم
3 (5) پارت هفتم بعد دقایقی آرشا در حالی که با گوشی صحبت میکرد وارد هال شد آرشا:باشه قربونت برم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت10
4 (1) اصلا لال شدم،ویلیام داشت با اون چشمای خوشگلش با اون لبخند نازش نگام میکرد الهی قربونش برممممممم هیچ…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۴
4.5 (15) _وااای خااک تو سرررم مامانم چیشده!؟ خانم توورخدا راستشو بگید. _باور کن خوبه دخترم بیایی بیمارستان خودت میبینی.…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت9
0 (0) یاد یه چیزی افتادم…نمیدونم گفته بودم یا نه اما لیزا ویلیام رو دوست داشت اسکات هم اینو میدونست…”یه…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای تو پارت ششم
4.3 (4) پارت ششم گفتم: بزار اینطوری شروع کنیم آرشا هستم و میشه گفت مسبب این حال الانت … ♡هانا♡…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۳
4.8 (9) توی راه برگشت آراد هیچ حرفی نزد .کلا توی فکر بود. منم چیزی نگفتم تصمیم گرفتم خیلی تو…
بیشتر بخوانید »