مطالب وبسایت مد وان
-
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۱۱
4 (52) # پارت ۱۱ امشب با دیدن رادوین و اون دختر، تصمیمم برای رفتن جدیتر شده بود. دیگه دلیلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت سی و هشتم
5 (3) مهسا وحشت زده به دستش چنگ زد و گفت: – نمیخواستم اینطوری بشه… فکر نمیکردم لو بریم. بامداد…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت سی
4.5 (71) با صدای زنگ در شیر آب رو بست و سراسیمه از آشپزخونه خارج شد، زن همسایه بود.…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۱۴
4.6 (21) بلاخره آتش بس اعلام شد و آرامش به خانه برگشت سفره را پهن کردند و چیدند آنقدر مادر…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 15
0 (0) 🌒هزار و سی و شش روز🌒 🌒پارت پونزدهم🌒 موهامو خشک کردم و بالا بستمشون و به قول دوستم…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص
رمان تقاص پارت سیزده
4.4 (50) (میثم) _داره بازیمون میده…حواستو جمع کن منم چند نفرو میفرستم حواسشون به خانومت باشه…اینطور که معلومه طرف کنار…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۱۶
4.4 (19) صبح با صدای سیاوش از خواب بلند شدم من به اون نگاه می کردم اون به من !…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۹
3.6 (47) # پارت ۹ ( کارن) پشت میزم نشسته بودم و نگاهم معطوف به همگی افراد حاضر در اتاقم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت بیست و نه
4 (85) خیلی زودتر از چیزی که انتظارش رو داشت سال جدید شروع شد. تو این یک سال زندگیش…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت سی و هفتم
4 (11) آرکا را روی صندلی انداختند که با آرامش کمر صاف کرد و با همان دستهایی که از مچ…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۱۳
4.3 (27) مادر از زمان آمدنشان علاوه بر قیمه ای که درست کرده بود زنگ زد از رستوران کباب و…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 14
4.4 (30) 🌒هزار و سی و شش روز🌒 🌒پارت چهاردهم🌒 نگاهمو به کیانی دادم که زل زده بود به سرامیک…
بیشتر بخوانید »