درام
-
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۷۱
آرام: درب خانه را باز می کنم و پلاستیک های مواد غذایی را که روی زمین گذاشته بودم را بر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 47
زیپ کت چرمم رو بستم و به سمت میز آرایش رفتم و نامه ای رو که روش قرار داشت برداشتم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۷۰
نمی گذارد سردار آرام بماند … خودش را میگیرد … سردار چگونه بدون آرام،آرام بگیرد آخر دخترک ابله می نشیند…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 46
خیلی ریلکس به سمت طبقه بالا رفت و من رو با یک دنیا سوال تنها گذاشت. لعنتی… اصلا درک نمیکرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۶۹
نگاه التماس گرش را به نگاهم می چسباند خدایا این دیگر چه امتحانی است؟ … شکوه؟ … دیوانه نشوم خیلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 45
با سوالم ناگهانی از جاش بلند شد. _تو باید کمکم کنی منم به تو کمک می کنم برگردی کنار خانواده…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۶۸
آرام با تمام توان تلاش می کند آهو را تسکین دهد … بیش از حد برایش توضیح ندهد قاتل بودن…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۶۷
آرام با صدای گرفته هشدار می دهد – خفه شو ! سردار اما وقیح تر از روی مبل با حالتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بیقوله هایی در دل قالی
بیقوله هایی در دل قالی پارت ۲
#پارت_دوم …… چله کشی را که به پایان رساندم دست به زمین زدم و از جا برخواستم خود را به…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۶۶
شب از نیمه گذشته و اما آرام نمی تواند بخوابد آهو خودش را در بغل او چپانده و به خواب…
بیشتر بخوانید »