رمان عاشقانه
-
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 25
صبح رفتیم باشگاه و کیان و رایان هم قرار بود به ما ملحق بشن. بدنم واقعا قوی شده بود و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 24
پاشا یه خونه نزدیک اون منطقه خرید. خیلی بزرگ بود و دست کمی از عمارت نداشت. مارال وقتی این موضوع…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 23
کاش کاری از دستم بر میومد. آخه لعنتی تو خودت دختر داری حداقل وجدان داشته باش. سر درد گرفته بودم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سارین
رمان سارین پارت3
سارین #پارت_3 جمره خوشحال نزدیک میآید. کنار ناز روی مبل مینشیند و روزنامهی در دستش را بازمیکند. – دیروز یه…
بیشتر بخوانید » -
رمان سارین
رمان سارین پارت2
#پارت_2 شانس آوردم که دیشب پیش از رسیدن پلیس ها از آن مسابقه رفتیم و خبرم تیتر روزنامه ها نشد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان سارین
رمان سارین پارت اول
سارین(نوعی سم) #پارت_1 آیدِن نیشخندی زد و دستی کنار پیشانیاش کشید، مرد روبه رویش ایستاده بود و میلرزید. خودکار در…
بیشتر بخوانید » -
رمان سارین
رمان سارین پارت1
شروع رمان سارین(نوعی سم) خلاصه: پرواز اوکتای، دختری که به دلیل گذشتهی تلخش بدشده، زندگی آرومی داشت تا اینکه مادرش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 9
با اخم نگاهم کرد و جدی گفت: _چیشده دلسا، گریه کردی؟ خیلی جدی داشت تو چشمام نگاه میکرد.حالا باید چیکار…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 8
کلافه و با بغض بلند شدم برم سمت اتاقم که آرایشمو پاک کنم که نگهبان اومد در زد. _سلام خانم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 7
کل شب خوابم نبرد، تا صبح داشتم به پاشا فکر میکردم، آخرشم کلافه شدم و رفتم حمام که ذهنمو ازش…
بیشتر بخوانید »