رمان عاشقانه
-
رمان سقوط
رمان سقوط پارت یک
با صدای مادرش که از تو ایوون صداش میزد چشم از آینه گرفت، روسری قرمز گلدارش رو سرسری روی سرش…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۶
# پارت ۴۶ کلافه بود، لب پنجره اتاقش ایستاده بود و سیگار میکشید. به طرفش قدم برداشتم. _ به چی…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۵
# پارت ۴۵ وسایلم را جمع کردم و به ساعت مچیام نگاهی انداختم. خسته بودم. کلاسهای پرفسور کیج همیشه برایم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۴
# پارت ۴۴ وسایلم را جمع کردم و به ساعت مچیام نگاهی انداختم. خسته بودم. کلاسهای پرفسور کیج همیشه برایم…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت4
بعد از تموم شدن کارهام به همراه کاسه تخمه به طرف شیما که اونم مثل من در حال بالا پایین…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۳
# پارت ۴۳ با احساس درد چشمهایم را باز کردم. روی تخت در مکانی شبیه به یک بیمارستان خوابیده بودم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت3
به مقصد میرسیم به کوچه های قدیمی ولی باصفایی که شروع دوستی مون از همینجا بود و خدا چه قدر…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۲
# پارت ۴۲ گیلاس در دستانم کم کم مزه میکردم و در دنج ترین جای ممکن نشسته بودم. نگاهم را…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۱
# پارت ۴۱ عینک دودیام رو به چشم زدم و از ماشین پیاده شدم. _ من همین جا منتظرتم تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت2
سفارش هامون رسید. برخلاف خیلی ها که موقع ناراحتی اشتهایی به خوردن ندارن من موقع ناراحتی اشتهام چندین برابر میشه،…
بیشتر بخوانید »