عاشقانه
-
رمان فرفری
رمان فرفری پارت 39
نتونستم درست غذا بخورم فکرم درگیر بود کاش میفهمیدم هنوز فکر محمد هست یا نه اگه به کسی فکر نکنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۲۱
_امشب زنگ زدم دخترام بیان اینجا شام باهم باشیم _عه چه خوب در باز شد و مصطفی خان و پدر…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای ارباب
رمان رویای ارباب پارت ۴
بعد از شستن طرف ها شیشه پاکن و دستمال گرفت، افتاد به جون اشپزخانه… در فکر و خیال خودش بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت38
غذا که آماده شد مشغول چیدن میز شدم که همون موقع صدای ماشین آقا اومد رفتم استقبال دم در با…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای ارباب
رمان رویای ارباب پارت ۳
_همیشه باید اینجا باشم؟ خنده ای کرد و گفت _نه رویا…میگم شبا باش اینجا، بالاخره خب خطرناکه شمام که ماشالله…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت37
رسیدم دم در پیاده شدم خواستم درو باز کنم که متوجه قسمت تاریک کوچه شدم که نورسیگار دیده میشد تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 5
صبح با صدای بلند تلویزیون از خواب بیدار شد..با اینکه در اتاق بسته بود ولی صدای فوتبال به حدی زیاد…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 4
از آن مرد مغرور بعید بود خواسته اش را به همین راحتی پذیرفته باشد،شاید خسته بود و شاید هم دلایل…
بیشتر بخوانید » -
رمان کالون
رمان کالون پارت1
بهنام ایزد یکتا (راهنمایی اسم رمان!) • کالون(Kálon): زیبایی ای که فراتر از زیبایی ظاهری است. کلمهٔ “کالون” که ریشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۱۹
بدون این هیچ حرفی، در بغلش بود از تعجب چشمانش گرد شده بود! _میدونم یه روزایی یه حرفایی بهت زدم…
بیشتر بخوانید »