عاشقانه
-
رمان ماه نشین
رمان ماه نشین | پارت ۱
به نام خدا «ماه نشین» #پارت1 .خیره به خیابان خلوت که گهگاه تک و توکی ماشین از آن گذر میکرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
شیرین ترین تلخی پارت ۲۰
نگاهی به اطراف کرد و لباش رو بهم فشار داد و زیر دندون گرفت و بعد نگاهش رو،روی من زوم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت 15
وارد اتاق که شدم نفس عمیقی کشیدم فکرشم نمیکردم به این زودی عذرمو بخوان حالا روبیک درباره من چی فکر…
بیشتر بخوانید » -
رمان
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕73✿
════════════════ جلسه اولیا مربیان که شروع شد بادیدن مادرش استرس تمام جانش را فراگرفت!اگربازهم پیش سایدا درمورد دخترش بد میگفتند…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕72✿
════════════════ مانیا- اون که صددرصد ساتیا- چه غلطی کردییییی!؟؟ مانیا- نه نه اشکال نداره فقط مهم اینه کوچیکه یا بزرگه؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕71✿
════════════════ ارلین بود و باز عین کنه به آن دوچسبید و ول کن نبود!!کمی که گذشت بادیدن کسی از دور،تشخیص…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان شیرین ترین تلخی پارت 14
ساعتای هشت بود که تو سالن نشستم و با خدیجه در حال صحبت بودیم قبلش رفتم و مدتی رو پیش…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۳
_میدونی ربکا سالایی که با پسرت همکلاسی بودم بهترین سالای عمرم بود اون همیشه هوامو داشت یادمه وقتی بابا منو…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕70✿
════════════════ دخترک تیک عصبی گرفته بود و تمام بدنش میلرزید،صورتش سرخ شده و مدام اشک از چشمانش جاری میشد،بعدازگذشت6سال داشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۲
متحیر نگاهش کردم که دیگه نخندید و مستقیم تو چشمام زل زد و نگاه برنداشت اخمی کردم که به خودش…
بیشتر بخوانید »