عاشقانه
-
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۶۵
ساعت ها می گذرد و آرام همانجا کنار پله ها زانو هایش را در بغل گرفته و توان بلند شدن…
بیشتر بخوانید » -
رمان سیب سرخ حوا «پارت 2»
#پارت 3# *روزبه از گم شدن ساعتم عصبانی بودم .از دیروز تا حالا ساعتم گم شده بود.هرچی می گشتم ساعتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۶۴
چشمانش گشوده می شود … تار می بیند … چندین بار پلک می زند تا همه چیز واضح شود اینجا…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۶۳
صدای نعره ی سردار در خانه باغِ خالی می پیچد – آرااااام یک دستش را روی جای ضربه می گذارد…
بیشتر بخوانید » -
رمان سیب سرخ حوا «پارت1»
«به نام خدا» رمان سیب سرخ حوا 🍎 ژانر : عاشقانه ،مذهبی نویسنده:mahbanoo خلاصه رمان :داستان درباره زندگی یک دختر…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 17
دلیل رفتاراشو نمی فهمیدم یه روز کسی میشد که بهش تکیه کرد یه روز هم طوری رفتار میکرد انگار به…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۶۲
– قِسِر در رفت بابای ک.کشت … زار بزن براش … برای اون بیناموس زار بزن تا همینجا چالت کنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۶۱
– یزدان بهم گوش کن … یه لحظه چیزی نگو بهم گوش کن … من ساری ام … لوکیش برات…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۶۰
آرام نایی دیگر برای گریه کردن ندارد … نایی برای حتی دعا کردن … نایی برای تقلا … نایی برای…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۵۹
راوی: بالاخره اتفاق افتاد … آنچه ده سال سردار انتظارش را می کشید … اتفاق افتاد با صلابت و غرور…
بیشتر بخوانید »