عاشقانه
-
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿30تا𝒑𝒂𝒓𝒕26✿
════════════════ یسنا- بستنی میخوره! پسرک که روی صندلیاش راحت لم داده بود حواسش به بیرون نبود!ساتیا اما منتظرِ یک نگاهِ…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿25تا𝒑𝒂𝒓𝒕21✿
════════════════ سورن- ارلین من گفتم دیوونه؟ ارلین- آره دروغ چرا،سعی داشت آن دورا ازهم دورکند تا خودش به سورن نزدیک…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان کبوتر سرخ قسمت اول
رمان: کبوتر سرخ نویسنده: آلباتروس ژانر: عاشقانه خلاصه: “جلد دوم رمان تا تلافی” گیتا و احسان پس از گذراندن روزهای…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان قند و نبات قسمت اول
رمان: قند و نبات نویسنده: آلباتروس ژانر: عاشقانه خلاصه: پس از اینکه ماجرای آریا و آرام تموم شد، هر کس…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿20و19و𝒑𝒂𝒓𝒕18✿
════════════════ سایدا-مهمون دارین کجا میری!؟ ساتیا-خب ی دیقه ببینم چی میخواد سایدا-نه! ساتیا-پس میرم میگم نمیتونم بیام ک معطل نشه!…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿17و𝒑𝒂𝒓𝒕16✿
════════════════ قلب دخترک ب تپش افتاد!ب یاد نمی آورد تابحال انقدر خوشحال بوده باشد!باصدای والریارشته افکارش پاره شد: والریا-راستی…این دستبندم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۴۴
با دستانش اشک های صورتش را پاک میکند _دراز بکش مائده جان استراحت کن فقط سرش راتکان میدهد…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕15✿
════════════════ ساتیا-البته فک کنم همون کارین باشه ولی بهرحال! والریا-باشه میپرسم،فکربدنکن شایدم توباشی! کارین،همان باعث دعوایی بود ک بین سورن…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕14✿
════════════════ ساتیا-میگم،شام میخورین؟اگه آره ولش کن حرفم طولانیه! سورن-اره خب،ولی بگو گوش میکنم ساتیا-اگه شام میخورین بعدا میگم! سورن-نه نه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۴۳
بلند میشوم و به سمت اتاق رفتم _کجا میبری نوه امو؟ لبخند میزنم میگویم _میبرمش هدیه اش رو بیارم خانووم…
بیشتر بخوانید »