عاشقانه
-
رمان رویای ارباب
رمان رویای ارباب پارت ۳
_همیشه باید اینجا باشم؟ خنده ای کرد و گفت _نه رویا…میگم شبا باش اینجا، بالاخره خب خطرناکه شمام که ماشالله…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت37
رسیدم دم در پیاده شدم خواستم درو باز کنم که متوجه قسمت تاریک کوچه شدم که نورسیگار دیده میشد تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 5
صبح با صدای بلند تلویزیون از خواب بیدار شد..با اینکه در اتاق بسته بود ولی صدای فوتبال به حدی زیاد…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 4
از آن مرد مغرور بعید بود خواسته اش را به همین راحتی پذیرفته باشد،شاید خسته بود و شاید هم دلایل…
بیشتر بخوانید » -
رمان کالون
رمان کالون پارت1
بهنام ایزد یکتا (راهنمایی اسم رمان!) • کالون(Kálon): زیبایی ای که فراتر از زیبایی ظاهری است. کلمهٔ “کالون” که ریشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۱۹
بدون این هیچ حرفی، در بغلش بود از تعجب چشمانش گرد شده بود! _میدونم یه روزایی یه حرفایی بهت زدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بامداد عاشقی
دیالوگ های پارت های آینده.. بامداد عاشقی
دیالوگ هایی که در بامداد عاشقی خواهید خوند.. _دوستت دارم _خونه ی من دست رو مهمون بلند نکن _مامان من…
بیشتر بخوانید » -
رمان بامداد عاشقی
رمان بامداد عاشقی پارت ۳۵
از کنارش رد شدم و وارد آشپزخونه شدم ی لیوان چایی خوشرنگ ریختم و داخل سینی همراه گز و شکلات…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 43
لب لرزانم را به زیر دندان کشیدم و گوشی خاموش را در دستانم چرخاندم چرا این کار را کردم؟ کاش…
بیشتر بخوانید »