رمان بامداد عاشقی

دیالوگ های پارت های آینده.. بامداد عاشقی

3.9
(48)

دیالوگ هایی که در بامداد عاشقی خواهید خوند..

_دوستت دارم

_خونه ی من دست رو مهمون بلند نکن

_مامان من برای رفتن به یزد حاضرم..

_همه چیز دروغه..من هیچ وقت اونو دوست نداشتم

_اونم اومده عروسی…

_من اشتباه کردم..دیر متوجه اشتباهاتم شدم

_من اسمم امیره..

_بهت گفتم اجازه نمیدم با زندگی من بازی کنی..یادت رفته!

_عوضی من بهت اعتماد کردم

_به من قول ازدواج داده بود..

_چرا به من چیزی نگفتی..

_چطور تونستی..؟

_خوشحالم از آشناییت خانم..!

_داره ازدواج می‌کنه..باید برگردیم!

_این رابطه تموم شده اس..

_مشکل اینه تا خودم نشنونم باورم نمیشه

_زندگی عادلانه نیس می‌دونم

_آخه کیه که بتونه جای تو رو واسم بگیره..

_ی روزی بر میگردی که خیلی دیره!

“ای الهه ی ناز بمونی کاش با من بلند پرواز
کاش یه جوری میشد با هم بسازن کبوتر و باز”

(دوستان به دلیل اینکه امشب نرسیدم پارت بزارم ی متن کوتاه نوشتم..امیدوارم که خوشتون بیاد..پارت رو حتما حتمااا تا فردا صبح زود ارسال میکنم شرمنده واقعا..امروز نبودم که بتونم بنویسم و بفرستم.. امیدوارم ناراحت نشید و تا صبح صبر کنید 🙏)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا : 48

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

saeid ..

نویسنده رمان های بامداد عاشقی،شاه دل و آیدا
اشتراک در
اطلاع از
guest
15 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیلا ✍️
9 ماه قبل

بدجور کنجکاوی داره قلقلکم میده🤧

Fateme
9 ماه قبل

واایی نگو که بهش دروغ گفتن
تروخدااا

Fateme
پاسخ به  saeid ..
9 ماه قبل

🥲😂

HSe
HSe
9 ماه قبل

تروخدا زودتر پارت رو بده ببینم چی میشه 😥🤕

FELIX 🐰
9 ماه قبل

سعید ژوووون
کم فاطمه گذاشتمو تو کنجکاوی تو هم اضافه شدی😪

Fateme
پاسخ به  FELIX 🐰
9 ماه قبل

من بدبخت 😂💔

Newshaaa ♡
9 ماه قبل

وووییی پارت بده ما رو نذار تو خماری تو رمان خودم جبران میکنمااا😒🤦🏻‍♀️😂

تارا فرهادی
9 ماه قبل

وااای خیلی هیجانی بود
عالییی بود مهسا جون🧡🧡

دکمه بازگشت به بالا
15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x