عاشقانه
-
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۹
دیگر وقتش بود بیمارستان عمومی را رها کنم سر و کله زدن با دانشجو هایی که کله ای داغ دارند…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۸
– تو مایملک منی آرام … مال کی هستی بی همه چیز؟ دستم بی اختیار دور گردن عضلانی اش حلقه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۷
نمی دانم چرا کنار او ژن لوس بودنم مدام بیان میشود؟! – اعتماد به نفست بالاست دکتر … چهارتا…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۶
آرام: با آواز زیر لب مانتو و شلوار مشکی رنگ اداری را تن می زنم ما دکتر ها زیاد اهل…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۳۵
نمی داند اثر مستی است یا سرعت زیاد که ماشین انگار دارد پرواز می کند یک مسیر … خانه منصور…
بیشتر بخوانید » -
رمان راغب
رمان راغب پارت 1
به نام خدا نام رمان: راغب نویسنده: بانوی نقابدار ژانر: عاشقانه، ماجراجویی، درام خلاصه: انسانها عادت دارند همه چیز…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۳۴
این حالت … تصویر مردی لم داده روی مبل با یک جام نیمه پر دکمه های نیمه باز و کمربند…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۳
سردار با چشمان ریز زیر نظر دارد دخترک را او نشسته اما آرام سر پاست … قدشان حالا هم اندازه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۳۲
با ابرو به موهایش اشاره می کند – درست جمعشون کن آرام لبخندش عمیق تر می شود زوم که می…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۱
سردار بی حوصله دست دراز می کند پرده پنجره پشت آرام ،همان قسمت که نگهبان ها آنها را زیر نظر…
بیشتر بخوانید »