رمان انتقام خون پارت ۵۲
مامان_آرمان؟
بیحرف نگاهم را به نگاه نگرانش میدوزم
نمیدانم چه چیزی در چهرهام میبیند که نگرانتر جلو میآید
آرمین همانجا میایستد و مامان روبهرویم میایستد
با دستهایش صورتم را قاب میگیرد و نگران زمزمه میکند
مامان_آرمان؟………….چیشده مادر؟………..هلما چیشده؟
برای خیره شدن در چشمهایم سر بالا گرفته است
مرور حال وخیم هلما حالم را از قبل بدتر میکند که بر روی صندلی سرد بیمارستان آوار میشوم و گرفته لب میزنم
_نمیدونم…………..حالش اصلا خوب نیست
سرم را بین دستانم میگیرم و نفس عمیقی میکشم
نشستن مامان را در کنارم حس میکنم
سرم بالا میآورم و با نگاه کوتاهی به چهره گرفته و نگرانش سرم را بر روی شانهاش میگذارم
فکر نبود هلما بدجور بهم ریخته مرا
دست من نیست باز هم بغض به گلویم چنگ میزند
_اگه بلایی سرش بیاد من چیکار کنم مامان
دستش را آرام بین موهایم میکشد
مامان_خوب میشه……………چیزی نیست قربونت برم نگران نباش…………میخوای به خانوادش خبر بدی؟
سرم از روی شانهاش برمیدارم
_میشه شما بهشون زنگ بزنی؟
سری تکان میدهد و از جایش بلند میشود
سرم را به دیوار پشت سرم تکیه میدهم و چشمانم را میبندم
از طرفی حال بد هلما و از طرفی دیگر آن ویس خونه خراب کن آرامش مرا گرفتهاند
زندگی آراممان چهراحت برهم خورد
نمیدانم چقدر حسرت زندگیامان را خوردم و به گذشته فکر کردم اما با صدای قدمهای مامان چشمهایم را باز میکنم
منتظر نگاهش میکنم و او درحالی که کنارم بر روی صندلی مینشیند میگوید
مامان_زنگ زدم به خالش گفت خودشون رو میرسونن
سری تکان میدهم و چیزی نمیگویم
یک ربع بعد من در سالن قدم میزنم و مامان نشسته بر روی صندلی زیر لب زکر میگوید
با شنیدن صدای نگران خاله مهتاب من از حرکت میایستم و مامان از جایش بلند میشود
خاله مهتاب به سمت مامان میرود و امیر به سمت من میآید
خاله_چیشده فرشته خانم……..چه بلایی سر بچم اومده؟
مامان سعی در آرام کردن او دارد که شانههایش را میگیرد و او را بر روی صندلی مینشاند
مامان_آروم باشید تروخدا……….مام چیزی نمیدونم دکترش هنوز نیدمده بیرون…………ایشالا که خطری نیست
خاله مهتاب گریه سر میدهد و امیر دست مرا دنبال خود میکشد و من بی حرف دنبالش میروم
از آنها که دور میشویم میایستد و به سمتم برمیگردد
امیر_چیشده آرمان؟……….چه بلایی سر هلما اومده؟
به دیوار تکیه میدهم و خنثی نگاهش میکنم
_نمیدونم……….خودمم نمیدونم چیشده
کمی نگاهم میکند
انگار در گفتن چیزی تردید دارد
کمی مکث میکند و بعد مردد میپرسد
امیر_دعواتون شد؟
متعجب نگاهش میکنم
یعنی او خبر دارد؟
اما از کجا؟
قبل از پرسیدن من خودش به سرعت لب باز میکند
امیر_دو سه روز پیش اومدم به هلماسر بزنم…….قبلش هرچی زنگ زدم جواب نداد…….وقتی رسیدم خونه بهم ریخته بود……..خودش همه چیز رو بهم گفت
با یادآوری آن روز نحس سری به طرفین تکان میدهم
امیر دستش را بر روی شانهام میگذارد
امیر_چرا به حرفش گوش ندادی؟……………استرس هلما رو به این روز انداخته؟
نفس عمیقی میکشم
_اون روز حالم خوب نبود………ترسیدم یه کاری کنم و بعدا پشیمونی فایده نداشته باشه…………توی این سه روز اصلا خونه نرفتم…میخواستم امشب برم و به حرفش گوش بدم که خودش زنگ زد گفت حالش بده
امیر میخواهد حرفی بزند اما با خروج پرستاری از اتاق عمل هردو به سمتش هجوم میبریم و مامان و خاله مهتاب هم بلند میشوند
پرستار که گویی عجله دارد با دیدن ما میایستد و به سرعت میگوید
پرستار_کی گروه خونیش با بیمار یکیه؟
متعجب و بهتزده لب میزنم
_خون؟
پرستار به سرعت میگوید
پرستار_بله خون……….بچه سالمه اما مادر خون زیادی از دست داده و بانک خون بیمارستان گروه خونی AB منفی رو نداره
قبل از من صدای نگران امیر بلند میشود
امیر_من گروه خونیم با هلما یکیه
پرستار به سرعت روبه او میگوید
پرستار_دنبال من بیاید
امیر دنبال پرستار میرود و کمی بعد دکتر از اتاق عمل خارج میشود
به سرعت میپرسم
_حالش خوبه دکتر؟
میایستد و نگاهش را به نگاه نگرانم میدهد
دکتر_حال بچه خوبه زمانی که خواستن منتقلش کننN ICUمیتونید ببینیدش…………مادر هم خون زیادی از دست داده اما ما تمام تلاشمون رو میکنیم……………..شما هم بهتره برید و وسایل بچه و مادر رو بیارید
میگوید و بیتوجه به آشوبی که در قلبم راه انداخته میرود
حمایت؟🥺😥
عالی بود عزیزم خدا رو شکر که حال نینی خوبه🥺❤
خوشحالم که دوسش داری عزیزم😃🤍✨️
خب حالا اجازه دارم هلما رو بکشم؟😝😝😆😆
خسته نباشی نویسنده جان🍀💐
قربونت سعیدییی✨️🤍🥰
عالی بود …سرجدت بیاو بگذر اینقد کشت وکشتار راه ننداز به اندازه ی کافی آدم کشتی☝️
خوشحالم که دوسش داشتی نازنینی🥰🤍✨️
قول نمیدم😁😁
خیلی نامردی من حالم بده بکشیش میام تهران رو زیر رو میکنم پیدات میکنم میکشمت🗡️🗡️🤣
نوچ چند وقته نیستی باهات قهرم میکشمش🤣🤣
بخدا نبودم بیمارستان بستری بودم لیلا میدونه حالم اصلاخوب نبود الآنم گوشی قدغنه ولی خب آقامون خوابه منم دارم استفاده میکنم🤣
بمیرم عزیزم ایشالا زودتر خوب بشییی🥺🥲😥
بیچاره آقاتون اذیتش نکن به حرفش گوش بده نازنینی🥺😜
نمیشه خب چیکارکنم الان خیلی حالم بده حداقل گوشی یکم سرگرمم میکنه
سعی کن با چیزای دیگه خودتو سرگرم کنی خواهری
یکم مراقب باش تا زودتر خوب بشی🥺😥
کلی میگما
ولی میتونی کتاب بخونی
مثل گوشی نیست که اذیت بشی😊
نه بابا کتاب که کلا مغزمومیترکونه دیگه مجبورم برم یه آرامبخش قوی بخورم شبتون خوش مرسی ازتون
منم سردرد زیاد دارم همیشه🤦🏻♀️
ولی بازم نمیتونم دست از گوشی و نوشتن بردارم
برو نازی جان
شب بخیر ✨
عالی غزلی میشه قانون عشق بزاری کف کردم بس رفتم تو رمان وان💙💙💚💚
عزیزم خسته نباشی عالی بود.
حمایت 🥲💙
خوشحالم که دوسش داشتی عزیزممم😃🥰
قربونت حدیثییی✨️🤍
عالی بود غزل جان ولی فکر میکردم الان گروه خونی آرمین بهش می خوره😂
قرار بود امشب قانون عشق رو هم بذاری
دیگه خیلی کیایشهای میشد😜
آره ولی اصلا نتونستم بنویسم فردا ۹ صب میزارمممم😃😃
حالا فکر کردم امیر برا آرمان شاخ و شونه میکشه
عالی بود غزاله جان
آخه خود هلما هم مقصره که بجای حرف زدن سکوت کرد😥
قربونت عزیزممم🥰🤍✨️
عالی👍🏻❤️
غزل از سفر برگشتم حوصله ندارم کامنت طولانی بدم خستم😟🤣
ولی به خدا رمان همتون و خوندم
قربونت تارایی✨️🤍🥰
قربونت برم خسته نباشی🥲
عب نداره فردا جبران میکنی😜😜😆😆
بچهایی که آنلاینن لطفا جواب بدید
آهنگ عاشقانه غمگین پیشنهاد بدید به شدت احتیاج دارم🥺
نمیدم😑
وقتی حالت بده باید آهنگ شاد بزاری بلند شی قر بدی
نمیخوام گوش بدم که واسه قانون عشق میخوام حالا توی پارت بعد میفهمید چرا دنبال آهنگ میگردم
اینم بگم تا آهنگ خوب پیدا نکنم پارت نمیدم
عهههه اون بغض و گذاشتی دلم گرفت فکر کردم دلت گرفته منم دلم گرفت🤣🥺
قربون دلت تاراییی
نه واسه رمان میخوام چیزی پیدا نمیکنم که مناسب باشه
اول توی ذهنم آهنگ از عشق تو_شهاب مظفری بود ولی حس میکنم خوب نیست
کار خوبی نمیکنی ولی کاملا درکت میکنم 😥🙂
آهنگ نبودی و نشنیدی دلم به گریه نشسته
آهنگ دلم گرفته ای رفیق
آهنگ من دلم شکسته از خیلیا
آهنگ ببین چی ساختم از خودم من زخمی حرفای مردمم
خوب اینارو بیخیال اینا مخصوص حال بده خوده آدمه فکر کردم برا خودت میخوای
اگه واسه رمان میخوای وایسا فکر کنم میگم بت
اوکی منتظرمم
غزلی به نظرم آهنگ
من نشد با تو بمونم چه حیف از معین
خییلی قشنگهههه🥺💔
ببخشید دیر شد غرق شدم بین ۵۰۰ تا آهنگ🥺🥺
آره قشنگه ولی به حال و هوای پارت نمیخوره
اگه میشد فدی😁
فال د دان و لیتو
قاصدک اشوان کلا آهنگای اشوان اکثرا قشنگه🙂
دیگه بخوام بگم برات دور ترین عشق د دان و ترک مواظبم باش هم قشنگه
اینایی که گفتی گوش کردم اما مناسب پارت رمان نیست
یه چیزی میخوام تو مایههای از عشق تو شهاب مظفری
بی تو تو این شبای بد گریم دیگه در نمیاد
حرف غم انگیز دلم جز تو کسی رو نمیخواد
از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره
دیوسیاه غصه ها توی کدوم شب میمیره؟
از چی بگم وقتی دلم از دل تو دور میمونه
وقتی که قلب پاک تو هیچی ازم نمیدونه
میخونم به خدا میخونم از چشای معصوم تو حرفای تورو
میدونم به خدا میدونم اون که جدا کرده روحمو قلب تورو…
بی تو تو این شبای بد گریم دیگه در نمیاد
حرف غم انگیز دلم جز تو کسی رو نمیخواد
از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره
دیوسیاه غصه ها توی کدوم شب میمیره؟
از چی بگم وقتی دلم از دل تو دور میمونه
وقتی که قلب پاک تو هیچی ازم نمیدونه
میخونم به خدا میخونم از چشای معصوم تو حرفای تورو
میدونم به خدا میدونم اون که جدا کرده روحمو قلب تورو.
خستهنباشب بابت پارت نمیخواستم کامنت بدم ولی نتونستم جلوی خودمو بگیرم از بس دل نازکم من
دورت بگردم و باران ببارد حجت اشرف زاده
همه اون روزا رضا صادقی
رفتم که رفتم ارون افشار
اعتراف شادمهر
صداش کنی شاهین بنان
خیلی غمگین تر از اینا میخوام
من برات قلبم بی طاقته هنوز
از مهدی آذر
خیلی قشنگه
بمون محسن یگانه
از این آهنگی که فرستادم هم غمگینتر؟؟
چه عجب لیلا تا این ساعت بیداره🤣🤣
اونی که فرستادی خوبه اما به حال و هوای رمان نمیخوره
میگم که یه چیزی تو مایههای از عشق تو میخواستم اما همونو گذاشتم
عالی بود غزل جان
امیدوارم هلماهم سالم بمونه و آرمین همه چیو بگه و آرمان مث سگ پشیمون شه😂
🤍✨️🥰
دیگه باید ببینیم چی میشه😃😁🤷♀️
سلام عزیزم خوبی پارت های قانون عشق بی نظیره من نمیدونم چرا نمی توانم اونجا نظر بدم
منتظر پارت قشنگ و طولانیت هستم
راستی اگه میشه تو مثل بقیه ی نویسنده ها تموم پارت رو آهنگ ننویس
آخه خیلیا میان پارت بدن کلش رو آهنگ مینویسند