⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕45✿
════════════════
سایدا- خدالعنتش کنه که به یه بچهی۱۷ساله
هم رحم نمیکنه،خودش بچگی ازدواج کرده
میخواد این بلاروسر توام بیاره،میخواد زحمتِ
۱۷سالم رو به باد بده،بیخود نیست خونه
زندونیش کردن لابد میدونن چه شیطانی!
آری!رها بچگی ازدواج کرده بود و حالاهم
رادمهر زیادی روی اوحساس بود!
ساتیا- باشه مامان چیزی نشده که
سایدا- چیزی نشده؟میخوان فریبت بدن!
میگی چیزی نشده؟!
کلافه هوای کشید و مجبور حرفش راتایید
کرد،دروغ چرا،خودش هم شوکه شده بود!
مانیا زیاد پیشش میگفت که درخانهی دایی
رادمهر همیشه درمورد اوصحبت میکنند!!
ازدایی رادمهر تاسورن…حالا میفهمید دلیل
تعریف های زیادش درمورد آدین چه بود!و
همینطور نگاه های خیرهی آدین!!اما او این را
نمیخواست،تنها میخواست به سورن برسد،نه
آدین!ولی سورن هم اورا دوست داشت و دلیل
سکوتش برادرش بود!چون کل خانواده ساتیا
را برای برادرِ بزرگش میخواستند نه سورن!و
او نمیخواست بخاطرش درروی برادرِ بزرگش
باایستت،ازکجا معلوم که ساتیا هم به برادر
بزرگش علاقه نداشت؟اوکه به سورنی که ازاو
چندین سال کوچکتربود علاقهای نداشت!
اتفاقا مانیا باری گفته بود که مونا امروز که
بحث ساتیا شده بود،گفته بود که باسورن
همدیگر را دوست دارند و سورن بااین حرفش
کلی خندیده بود،ازخجالت!امروز عصرهم که
بادوستش بود،دوستش که به ساتیا خیره شده
بود سیلیای درگوشش خوابانده بودو باخشم
گفت که نگاهش نکند و باهمین کار کیلوکیلو
قند در دلِ دخترک آب شده بود!اما فردایش که
اینترنت گوشیاش را روشن کرد با دیدن اینکه
سورن درخواستش را قبول کرده کلی ذوق کرد
و پست هایش را چک کرد!روز اول مدرسه که
رسید،خبرِ ازدواجِ یکی ازفامیل های دخترک
که اتفاقا فامیل سورن هم بود رسیدو دخترک
ذوق کرد،درآن عروسیِ چندسال پیش تیپش
زیادی بدبود!وحالا میتوانست جبران کند!با
صدای زنگ همه به خود آمدند،دخترک سمت
آیفون رفت که یکهو مادرش لب زد:
سایدا- وای اوستا اومده!
این روزها اتاقِ دخترک درحال تعمیر بود!و
دخترک اوضاعش زیادی بدبود،شلوارک و
تیشرت تنش بود!
مانیاد- امکان نداره،قرارنبود انقدر زوربیاد!
مانیاد سمتِ آیفون رفت و دخترک خواست
سمتِ اتاقش بدود تالباسش را عوض کند که
باآمدنش جلوی دوربین لحظهای قلبش ازتپش افتاد…
════════════════
♡بـہ قـلـمـ :آیـلے♡
(ممنون میشم حمایتم کنین،واقعابه حمایت هاتون احتیاج دارم🙂✨️)
عالی بود نویسنده جان
خسته نباشی ولی من همچنان معتقدم پارت کوتاهی بود 😂🤦🏻♀️🤦🏻♀️
مرسی ک خوندین🥰🤍
سلامت باشی
اگ موافق باشین ازاین ب بعد دوباره همون5تاپارت باهم رو بزارم چون پارتها کوتاهن و ازقبل نوشتمشون😂🤦🏻♀️
خسته نباشی عزیزم
سلامت باشی گلم❤️