توت فرنگی من پارت 16
Part_16
توت فرنگی
#( لیا )
ارام به طرف آسانسور حرکت کردم یک دقیقه وایسا من الان کجا اصلا کجا دارم میریم خونه، خونه ی کی، خونه ی یه پسر غریبع اصلا معلومه کیه، چکارست اگر اگر دوباره اون نه نه لیا نه نمیتونه هیچ کاری کنه اره نمیتونه اصلا من چرا به حرفش گوش کردم
_طبقه ی پنجم
با صدای ان زن از غکر بیرون امدم و به همون پسره نگاه کردم حتی اسمشم یادم نیس هوففف
لیا+ب… ببخشید اسمتون چی بود!؟
؟ ±ارتا یادت رفت
ارام زیر لب 9وری که نشنوه گفتم
لیا+اسمت همچینم مهم نیس که تو این اوضاع یادم باشه
با حرفش از تعجب برگام ریخت
ارتا±اما باید یادت بمونه چون شدید به دردت میخوره
لیا+چه… چهطوری شنیدی من خودمم نشنیدم چی گفتم [با کمی تعجب شدید]
ارتا±حالا دیگه یک ساعته تو راهرو وایسادی بیا تو
مردد بودم میترسیدم دوباره اون اتفاق نه نه حالم خوب نیس قبل از داخل رفتن بهش گفتم
لیا+میشه به نفس زنگ بزنی گوشیم شارژ نداره شارژر ندارم
ارتا±بیا تو من دا…..
لیا+نه…. نه ننیخواد زنگ بزن بیاد بعد میام تو
درشت شدن چشاشو دیدم ولی چیزی نگفتم یکم خیره نگام کرد بعد گوشی شو دراورد و
ارتا±نمیدونم چه فکر در دربارهی خودش کرده بابا بخدا پلللللنگ تهران نیستیا بیا اینم نفسسسس جونت
لحن لوسش خیلی بامزع بود یه تک خنده ای زدم و گوشی…