توت فرنگی من پارت 2
Part_2
توت فرنگی من
همراه نفس به اتاقی که ارایشگرا بودن رفتیم مدل لباسم و ارایشم رو نشونشون دادم ارایشم لایت بود موهای رنگ شده صورتیمم موج دار دورم بود با اون پیراهن بلند شب عالی شده بود خدمه ها گفتن که کم کم همه ی مهمان ها امدند منم همراه نفس به پایین رفتیم خب بزار خودمو معرفی کنم من لیا زند هستم یه دختر ریزه میزه ولی وحشی چشمای گربه مشکی دارم دماغ طوری بود که همه میگفتن عمل کردم ولی عمل نکردم لبای قلوه ای داشتم صورت گرد و زاویه فک پوستم سفید بود موهای مشکی داشتم که رنگشون کردم و الان صورتی مشکی هستند تک فرزندم و بخاطر درسم و رشته ام که طراح مد بود به کانادا رفته بودم حالا که مدرک گرفتم و یه طراح مد شدم به ایران امد ام این مهمانی هم بخاطر برگشته منه خببب درباره ی نفس هم اون بهترین دوستمه که تو دانشگای کانادا باهم اشنا شدیم و وقتی فهمیدم پدرش و پدرم باهم شریک هستن رفت و امدم بیشتر شد و الان بهترین دوستمه که 5 ساله میشناسمش خب راستی من 23 سالمههههه، وقتی به اخرین پله رسیده بودم تمام نگاها سمت من بود هول شدم ولی خودمو ونباختم و با یک لبخند به سمت پدر و مادرم رفتم با رسیدنم پدرم به شخصی که تا الان داشت باهاش صحبت میکرد گفت
پدرم_خب اقای تهرانی اینم دخترم لیا هستش
اقای تهرانی_ خیلی خوشبختم خانم جوان
منم با احترام گفتم
+همچنین
پدرم_دختر اقای تهرانی یه برند داره و یه هلدینگ
اقای تهرانی_بله و خیلی هم خوشحال میشم یه خانم جوان طراح مد هلدینگم بشه
+بله منم خیلی خوشحال میشم که با شما کار کنم ولی شما هنوز کار های منو ندیدید شاید بد باشند
اقای تهرانی_ درسته ولی مایلم که ببینم پس یه قرار داخل شرکت بزاریم و بنده طرحهای شما رو ببینم
+بله خیلی هم عالی
از اونها دور شدم بدم نمیومد طراح به هلدینگ بشم همون طور که تو فکر بودم به سمت میز مزه و نوشیدنی ها رسیدم برای خودم یه گیلاس از کوکتل برداشتم و مزه مزه کردم از رنگ های کوکتل خیلی خوشم میومد عاشق کوکتل توت فرنگی و ودکا بودممم