نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان تقاص

رمان تقاص پارت یازده

4.3
(26)

_دارم پیداش میکنم خاله…خداروشکر که زنده اس

با چشمانی گریان نگاهم میکند و میگوید:کی هاله؟پس کی….پلیسا چرا هیچکاری نمیکنن؟

پوزخندی میزنم و میگم:چی تو این مملکت سرجاشه که این دومیش باشه.منتظرن خود طرف بیاد درو بزنه بگه بفرما اینم دختر دست گلتون تقدیم شما.

میثم از جا بلند میشود و میگوید:رویا گوشیتو بده.
_کجا؟
_میرم اینو به حسینی نشون بدم بگم تا دخترمو نکشتن پیداش کنن.

…..
(رها)
بعد از قطع کردن فیلم چاقو رو از زیر گلویم برمیدارد و من به سرفه می افتم.

مرد پشت سرم میگوید:چطور بود قربان؟
ابروهایش بالا می اندازد و با نیشخند میگوید:عالی بود…خیلی خوب بازی کردی.

تفنگ را بالا میاورد و بدون گفتن حرفی شلیک میکند.گلوله پس از برخورد با مرد از پنجره رد می‌شود و شیشه را می‌شکند.

صدای افتادن مرد را می‌شنوم.متعجب و ترسیده میگویم:چیکار کردی؟

خونسرد میگوید:به این عمل میگن کشتن…کشتمش
میدونی…بابای زرنگی داری احتمالا بعد دیدن فیلم میخواد اونو با پلیس نشون بده.

_ولی ماسک داشت.
اخم می‌کند و میگوید:انقدر ساده نباش رها…دنیا خیلی کثیف…خیلی کثیف تر از اینکه من الان بدون اینکه کسی متوجه بشه یه نفرو کشتم.

به دستانم اشاره میکند و میگوید:پاشو بشور این رنگا رو…پشت سرم می اید و طناب را باز می‌کند.دستانش که روی بازو هایم مینشیند جیغ میزنم:با این دست کثیفی که چند نفرو کشته به من دست نزن.

از جا بلند میشوم و به سمت دستشویی میروم اما قبل از وارد شدن میگوید:این دستا کثیف تر از دستای بابات نیست!

…..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا : 26

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Fateme

نویسنده رمان بخاطر تو و تقاص
اشتراک در
اطلاع از
guest
19 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
saeid ..
1 سال قبل

چرااااا این همه کوتاه؟🥺
پارت بعدی رو هم زودتر بفرست

Narges banoo
1 سال قبل

فاااطمههه انقدر منو تووخماری نذاااار🥲

Narges banoo
پاسخ به  Fateme
1 سال قبل

تو میتونی من به تو ایماااان دداااارم😂

آلباتروس
1 سال قبل

نمایش جالبی بود
اما اینکه تفنگ از بدن مرده رد شده و با همون سرعت پیش رفته و به پنجره رسیده و اونو شکسته اغراق‌آمیز بود. سرعت گلوله با همون برخورد به استخون و ماهیچه کند میشه و توی بدن می‌مونه.
خدا قوت!
ان‌شاءالله پارت بعدیو طولانی‌تر بدی.

آلباتروس
پاسخ به  Fateme
1 سال قبل

قربونت🌺

لیلا ✍️
1 سال قبل

کوتاه بود!!! عجب بشریه این مرتیکه🤦‍♀️😤 ولی خیلی خوب نوشتی خدا قوت

𝑖𝑟𝑒𝑛𝑒 ‌
1 سال قبل

چه کوتاه بود🥲
خسته نباشی گلم

𝑖𝑟𝑒𝑛𝑒 ‌
پاسخ به  Fateme
1 سال قبل

🫂💞

مائده بالانی
1 سال قبل

خسته نباشی عالی بود و کوتاه.
یک سوال مردی به این سنگ دلی که راحت یکی رو می‌کشه چطور از رنگ برای دست رها استفاده میکنه؟

نسرین احمدی
نسرین احمدی
1 سال قبل

فاطمه جون قلمت قشنگه عزیزم ❤️ خسته نباشی

𝐸 𝒹𝒶
1 سال قبل

خیلی کوچولو و کوتاه بودا🥲
خسته نباشی❤

دکمه بازگشت به بالا
19
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x