نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان بوی گندم جلد دوم

رمان بوی گندم جلد دوم پارت هشت

4.4
(65)

کشان کشان خود را به در رساند

صدای گریه آرش می‌آمد و قلبش هزار تکه میشد

چند ضربه به در کوبید

_امیر تو رو خدا این در رو باز کن

اشک های همیشگیش صورتش را خیس کردن

_خواهش میکنم…التماست میکنم…اون بچه گشنشه تو رو خدا…

محکم تر به در کوبید و ضجه زد

_امیر…دارم میمیرم…آرشو ازم نگیر

هق هقش بالا رفت

مثل همیشه سکوت بود که نصیبش میشد

گوشه دیوار زانوهایش را بغل کرد و سرش را رویش گذاشت

سه روز بود از آن روز کذایی گذشته بود
سه روزی که در این اتاق حبس شده بود

سه روزی که جهنمش شروع شده بود
و عذاب میکشید ، نمی‌فهمید مگر چه گناهی داشت دل چه کسی را شکسته بود که این بلاها سرش می‌آمد…دلش برای طفلکش خون بود صدای گریه اش را می‌شنید و کاری از دستش برنمی‌آمد ؛ بچه اش که گناه نداشت
دلش مادرش را میخواست آخر شیرخشک با بدنش سازگار نبود شب تا صبح فقط بی‌قراری میکرد

امیر میخواست مجازاتش کند آن هم با گرفتن خودش و بچه اش از گندم

آه که دیگر گندم مرده بود خشکیده بود از آن روز زندگیش سیاه شده بود از همان چیزی که میترسید بالاخره سرش آمد

میگن عمر خوشبختی کوتاهه حکایت حال الانش بود

امیر دیگر او را باور نداشت حتی نمی‌خواست حرفهایش را بشنود

در یک اتاق او را زندانی کرده بود بی آنکه بداند دارد چه بلایی سرش می‌آورد

داشت ذره ذره آب میشد ساعتی نبوده که آه نکشد از خدا میخواست تاوان بلایی که سرش آمده را از آن نامردی که اینطور او را بدبخت کرده بود بگیرد

خدا ، خدا…

این روزها حالش آنقدر بد بود که با خدا هم قهر کرده بود با خودش می‌گفت در حق چه کسی ظلم کردم که نمیتونم یه بار با خیال راحت طعم خوشبختی رو بچشم خدایا تو این دنیا به این بزرگی قد خوشبختی ما جا نبود

کفشدوزک کوچولو حسابی غصه داره

چون که برای دوختن دیگه کفشی نداره

سوزنشو گذاشته کنار گل تو باغچه

کاشکی براش بیارن یه لنگه کفش کهنه

نخهاشو قیچی کرده تا که بشه آماده

وقتی کفشی نداره نخ ها چه سودی داره

کاشکی براش بیارن یه لنگه کفش کهنه

یه لنگ کفش کهنه یه لنگه کفش کهنه

بغضش برای هزارمین بار ترکید

تنهای تنها بود، حتی دیگر پسرک هم گریه نمی‌کرد دیگر او را صدا نمی‌زد مادرش را فراموش میکرد ؟!!

تا کی می‌توانست تحمل کند کی این کابوس تاریک تمام میشد دلش داشت میترکید
دلش آغوش عشقش را میخواست کاش بغلش میکرد کاش با نوازش هایش زخم هایش را درمان میکرد ، اما همه این‌ها
خیال بود و خیال

مردش دیگر او را نمی‌خواست انگار اصلا گندمی وجود نداشت داشت مجازاتش میکرد به کدامین گناه !

تمام درها را به رویش بسته بود به یاد آورد آن روز را

همین‌جا در این اتاق او را انداخته بود چقدر لحنش غریب بود تا به آن روز او را هیچوقت اینطور ندیده بود

《 _داغتون رو به دل هم میزارم…کور خوندی که فکر کردی طلاقت بدم…از این به بعد اینجا برات میشه جهنم…زنی که خیانت کنه رو باید کشت…ولی من نمیکشمت گندم زنده زنده زجرکشت میکنم 》

جمله‌اش در مغزش اکو شد

خواست بگوید هر جا که تو باشی مگر جهنم است ولی فراموش کرده بود که امیر ارسلانش رفته بود این مرد هیچ شباهتی به او نداشت دیگر کتکش نمی‌زد نه ولی با زندانی کردنش در این اتاق داشت او را می‌کشت

چرا مردش نمی‌فهمید که هیچکس نمی‌توانست جایش را در قلبش بگیرد
چرا حرفهایش را نمی‌شنید !!

دنیا چه بازی با او داشت که میخواست اینطور زمینش بزند

*********

با صدای زنگ تلفن پلک‌های بسته‌اش را آرام باز کرد

دستی پشت گردنش کشید و تیشرتش را از روی بالش چنگ زد

از دیشب تا به الان نخوابیده بود و حالا هم چند ساعتی بود که توانسته بود بخوابد

نگاهی به چهره غرق در خواب پسرکش کرد
دیشب با هزار زور توانسته بود او را بخواباند

باید هر چه زودتر یک پرستار استخدام میکرد
او که همیشه نبود

گوشی را جواب داد

_الو ؟

صدای حاج رضا پشت گوشی پیچید

_کجایی پسر…پیدا نیستی…سعید می‌گفت شرکتم نمیای !

دستی بر پیشانیش کشید و نفسش را در هوا فوت کرد

_راستش نشد بهتون بگم…اومدم شمال
شرکتم دورادور حواسم بهش هست

لحنش رنگ تعجب گرفت

_شمال ! تنها رفتی یا گندم هم باهاته ؟

گوشه لبش را جوید

به سمت یخچال رفت و لیوان آبی برای خود ریخت

_خانوادگی رفتیم…گفتم یکم حال و هوا عوض کنیم…یه چند هفته ای هستیم اینجا

این دروغ نیاز بود
باید یه مدت از بقیه دور میشدن

حاج رضا از شنیدن این خبر خوشحال شد

_کار خوبی کردی پسرم…زودتر از اینا باید می‌رفتین…ولی کاش یه خبر می‌دادی
نگران شدیم…گندم حالش خوبه

خشم در دلش جوانه زد مشتش را فشرد تا عصبانیتش را کنترل کند

_خوبه…اونم خوبه…من دیگه باید برم حاجی
کاری ندارین ؟

_نه پسرم به سلامت…آرش رو از طرف من ببوس

_باشه خداحافظ

تماس را قطع کرد و پوفی کشید

حوصله سوال جواب کردن را نداشت
تصمیم گرفته بود یک‌ماهی از همه دور باشند تا یک تصمیم درست بگیرد باید فکرهایش را جمع‌وجور میکرد

کنار آرش روی تخت نشست پسرک با چشمانی باز بهش خیره بود

دستی بر موهایش کشید و صورتش را نرم بوسید

_جونم چرا نمی‌خوابی پسرم ؟

پسرک هم مثل خودش خواب نداشت انگشتش را وارد دهان کرده بود و به دور و برش نگاه میکرد

دیشب مرد و زنده شد پسرکش مادرش را میخواست و او این را ازش دریغ کرده بود

این بچه گناهی نداشت ولی چه کند که نمی‌توانست پسرش را دست آن زن بسپرد

آن زن دیگر حتی اسمش را هم نمی‌خواست بیاورد برایش مرده بود همان روز
پرونده اش را بسته بود ، آن زن خطا کرده بود
هر کاری میکرد می‌گذشت جز این

فکر اینکه آن روزها با آن مرد تماس می‌گرفت خون خونش را میخورد

می‌گفت مزاحمش بوده برایش پیام
تهدید آمیز فرستاده آن روز ازش خواست نشانش دهد

پوزخندی در دل زد تمام پیام ها را حذف کرده بود همه این ها نشانه چی بود ؟ دیدارهایش با آن مرد مخفی کاریش ،
باز شدن پای آن نامرد ، نه تحمل این یکی را دیگر نداشت

خیانت بخشودنی نبود

باید تاوان میداد هنوز اول راه بود

_ما..ما

با اخم سرش را به سمتش برگرداند

یک کلمه دو بخشی حالش را خراب میکرد

این بچه چه میخواست از صبح شروع کرده بود به لجبازی !!

رویش خم شد و انگشتش را جلوی بینیش گذاشت

_هیش آروم

پسرک با لجبازی به پدرش مشتش را کنار لبش گذاشت و دوباره ماما گفتن هایش را تکرار کرد این بار با گریه

چنگی به موهایش زد هیچ فکر نمی‌کرد در زندگیش به همچین جایی برسد

پوشکش را باید عوض میکرد !!

نه تمیز بود، میماند درست کردن شیر همه چیز را آماده کرد

پسرک با چشمان اشکی نگاهش میکرد

با آستین تیشرتش صورت خود را پاک کرد

شیر گرم را داخل شیشه ریخت و کمی تکانش داد

دلش می‌گرفت وقتی میدید پسرکش با ولع شیرش را میخورد بی خبر از دردهای بعدش بهترین شیرخشک را برایش فراهم کرده بود اما با خوردنش شکمش درد می‌گرفت
آخر بچه اش به شیر مادرش عادت داشت

بوسه طولانی و عمیقی روی سرش نشاند

_جون‌دلم گرسنته آره ؟

با چشمان درشتش خیره پدرش بود و هر دو دستش را موقع خوردن محکم مشت کرده بود

لبخند تلخی زد دنیایش همین بچه بود
انگیزه زندگیش فقط همین پسر بود و بس
برایش همه کار میکرد همه کاری
بچه اش به مادر خیانتکاری مثل او نیازی نداشت

از همان روز هم پدرش می‌شد هم مادرش

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا : 65

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

لیلا مرادی

ذهن خط‌خطی😂✍️
اشتراک در
اطلاع از
guest
161 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sety ღ
1 سال قبل

لیلا خیلی نامردی واقعا دلم گرفت
ای کاش هر دوشون یکم آدم بودن… فقط یکم🤦‍♀️😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  sety ღ
1 سال قبل

آخ دیت رو دلم نزار که خونه از دست لیلا🥲🥺

sety ღ
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

بیشتر از لیلا قصد جون علیرضا وگندم رو دارم🔪😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  sety ღ
1 سال قبل

من فقط میخواد سر به تن علیرضا و امیر نباشه
ولی خیلی دلم گرفت توی این چند پارت فقط غصه خوردم

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
1 سال قبل

ستی عفریته پارت جدید فرستادم برو بخونش🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

دارم میخونم😂😂😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

من انرژی داشتم که

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

🤣🤣
هوهووو پس بیا وسط قرش بده …..🤣🤣

Ghazale hamdi
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

اصلا توانش رو ندارم😮‍💨

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

نچ نچ پس انرژی نداری دیگه🤣
پشو دختر پشو بیو قرش بده🤣🤣💃💃

Ghazale hamdi
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

انرژی دارم اما همه جام درد میکنه جون ندارم از جام بلند بشم

sety ღ
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

تو چرا؟؟ من از صبح مثل حیوانی نجیب چهار پا جان کندم😂🤦‍♀️

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
1 سال قبل

🤣🤣🤣

Ghazale hamdi
پاسخ به  sety ღ
1 سال قبل

دیروز باشگاه بودم مربیمون پدرمون درآورد
همه جام درد میکنه😭😭

sety ღ
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

💃 💃

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
1 سال قبل

هووووو💃💃

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

ادمین چرا نیست😭😭😭😭

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

اوهوم🥺🥺

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

بله من بمب انرژیم😂😂😂

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

پارت قبل رو کامل نخوندم
دلم نیومد وسطاش ولش کردم🥺🥺🥺
باید تغییر بد اما من متنفرم از اینکه آدم ها انقدر راحت با دیدن چهار تا عکس و فیلم که الان راحت میشه درست کرد اعتمادشون نسبت به هم رو از دست میدن🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

قبول دارم گندم گند زده واقعا اما امیر هم باید آروم تر برخورد میکرد بعد این گندم خر چرا باید از دست علیرضا لیوان بگیره بخوره؟؟؟ بخدا به خونش تشنه ام🔪😂🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

غلط کرده مست کرده😂😂😂
اصلا امیر حقداره دارش بزنه🤣🤦‍♀️
این وسط دلم برا آرش میسوزه که گیر این ننه بابای خر افتاده😂🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

خوندم و فهمیدم علیرضا چه غلط اضافه ای کرد ولی در کل گندم غلط کرده به من ربطی نداره😂😂

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

متاسفانه دیروز عصر برگشتیم تهران و از صبح دارم خونه رو مرتب میکنم🤦‍♀️🤦‍♀️
خوندن رمان و حرص خوردن از دست این شخصیت های رو اعصاب بهتر از کار کردنه🤣

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

تازه فکر کن گل های مامانت خشک شده باشه کلی سرت غر بزنه و مجبورت کنه بهشون برسی😂🤦‍♀️
من از گل رو دوست دارم ولی از رسیدگی بهش متنفرم🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

آرش کراش جدیدم🤣💔🥺

بی نام
1 سال قبل

لیلا جان من بس کن همش حس میکنم این بلاقراره سرخودم بیادنکن توروخدا🥺چقدزندگیشون به گندکشیده شد کاش امیریکم تحقیق میکرداون که خیلی آشنا آره چه میدونم یه مدرکی ازبیگناهی گندم روکن کشتی منوبخدا🥺😭

بی نام
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

چه میدونم بخدا دلشوره میگیرم

sety ღ
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

باز نازی شروع کرد😂🤦‍♀️

Ghazale hamdi
1 سال قبل

آخ که دلم میخواد روزی رو ببینم که امیر مثل سگ از رفتارش پشیمونه اما دیگه هیچ راه برگشتی نیست😮‍💨😮‍💨

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

🥺🥺😢

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

نه خب گندم هم مقصره نبایدپنهون کاری میکرد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

آره خب اونم مقصره اما امیر که ادعای عاشقی می‌کرد حداقل باید یه حرفش گوش میداد یکم تحقیق می‌کرد بعد

𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

بمیرم برای ارش…😔💔

پ.ن=دیگه نمیتونم برای امیر بمیرم😂علیرضا ولم میکنه💔😂

بی نام
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

😂😂😂😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

🤣🤣🤣

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

امروز پارت جدیدنذاشتی؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

فقط قانون عشق رو گذاشتم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

آره امروزهر چی رمان می‌دیدم میخوندم این روزا زیادی بی اعصابم میام رمان میخونم آروم شم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

چرا بی‌اعصاب؟چیشده مگه؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

هیچی دیگه عروسیم نزدیکه بعدشم بعددوهفته میرم یه شهر دیگه نمیدونم انگارازشروع زندگی جدیدم میترسم میدونم الان میگی 27سالته بچه که نیستی ولی بخداربطی به سن نداره شروع یه زندگی کارسختیه خیلی سخت

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

هیچ ربطی به سن و سال نداره به نظرم دوتا اتفاق ازدواج کردن و بچه دار شدن یه شروع جدید واسه زندگیه فرقی هم نداره طرف چند سالش باشه
اگه شوهرت رو دوس داری و اونم دوست داره پس نگران هیچی نباش چون هرچی هم که بشه با هم درستش میکنید و کنار هم میمونید

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

تودوست داشتنمون هیچ شکی نیست ولی میترسم کم بیارم نمیدونم امیرخیلی خوبه یعنی هرچی بگم کم گفتم امامن لوسم من شکست خورده ام میترسم زخمای گذشته سربازکنن ومنوازپادربیارن نمیدونم بیخیال شاید نگرانیام بیخودی باشن شایداونقدراهم که من فکر میکنم سخت نباشه دیگه خودمم نمیدونم چی میگم دارم ردمیدم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

هر موقع خسته شدی،فکر کردی دیگه نمیتونی ادامه بدی به این فکر کن که امیرعلی تا تهش باهاته و یکی هست که حاضره برای خوشحالی تو هر کاری بکنه
هر اتفاقی هم که توی زندگیتون افتاد سعی کنید باهن حلش کنید
بعدم امیرعلی تو رو همینجوری که هستی خواسته پس من لوسم معنی نداره نازی جونی

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

چی بگم بعضی وقتا اینجوری میشم البته ناگفته نمونه امشب یه چیزایی شنیدم اون حرفاحالموخرابترکرد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

بیخیال حرف مردم نازنین
اصلا بهشون اهمیت نده
بزار تنها چیزی که برات مهمه خانواده درجه یکت باشن

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

خب حرفایی که شنیدم ازنامزدسابقم بودنه که برام مهم باشه نه بخداولی یه چیزی گفت حالم گرفته شد …گفت مقصرخیانت ورفتنش فقط خودش نبوده منم بودم گفت توبلدنیستی چطوریه مرد روعاشق خودت نگه داری من عاشقت شدم اماتونتونستی منونگه داری با بچه بازیات منوازدست دادی گفت هنوزم دوست دارم ولی وقتی میدونم امیرعلی روبیشترمن میخوای کنارمیکشم ولی ایندفعه اشتباهات گذشته روتکرار نکن عشق اونودودستی بچسب نذارتموم شه نذار بره دیگه ضعیف نباش😥🥺

بی نام
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

ببخش سرتورو هم خوردم نصف شبی همیشه دردامو به لیلامیگم ولی الان نیستش دل منم پره ظرفیتش تکمیل شده نمیگفتم میترکیدم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

چرا ببخشید قربونت برم روی منم میتونی عین لیلا حساب کنی

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

مرسی چقدآدم بازکسایی که نمیشناسه راحتتر می‌تونه حرف بزنه نمیدونم فقط من اینجوریم یابقیه هم همین حس رودارن

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

منم همینجوریم
چون طرف مقابل رو نمیبینم حرف زدن برام راحت تره

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

بهش میگفتی من اگه بلد نبودم الان امیرعلی رو نداشتم تو اگه خیانت کردی و رفتی واسه بی لیاقتی خودت بوده که نتونستی به من متعهد بمونی من دیگه اون آدم سابق نیستم و تمام سعیمو برای خوشحال کردن و نگه داشتن عشقم میکنم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

مشکل اینجاست من نمیتونم قوی باشم من واقعاضعیفم ولی ازامیرعلی مطمئنم اون توروزایی کنارم بود که خودمم خودموتحمل نمی‌کردم بارهادلشو شکستم چون خودم ازکسی زخم خورده بودم که ازروزی که چشم باز کردم کنارم بود بافکربودنش نفس میکشیدم ولی اون خیلی راحت این نفس روقطع کرد ورفت منوخوردکرد شدم انگشت نمای بقیه شایداگرترس ازآخرت نداشتم توهمون روزاجون خودمومیگرفتم اما همون موقع هابودکه امیرمثل یه فرشته ی نجات اومدسراغم انگارخدااونوازآسمون برام فرستاده بس که همه چی تمومه میدونم اون هیچوقت ازمن دلسردنمیشه منم ازاون

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

خوبه که میدونی امیرعلی همیشه پشتته
به این فکر کن که بعد از هر سختی،آسونیه
حالا هم بعد از اون مشکلات خدا امیرعلی رو برات فرستاده تا بهت ثابت کنه دنیا پر از قشنگیه،تا باهاش یه زندگیه بی دغدغه و آروم رو بسازی
میدونم شاید این حرفم تاثیری نداشته باشه اما با استرس و نگرانی فقط شیرینی این روزای خوبو به خودت زهر میکنی

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

درست میگی من باید حواسم باشه حال امیرعلی روخوب نگه دارم وتوساختن خاطره های قشنگ واسه آینده بهش کمک کنم نه فقط تماشاکنم …مرسی که به حرفام گوش دادی عزیزم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

آره همیشه سعی کن کنارش باشی و همراهیش کنی اما تا جایی که به اعتقادات و نظرات خودن آسیب نزنه
خواهش میکنم نازنینم کاری نکردم🥰🥰😘😘
اگه همه‌ما آدما یاد بگیریم یه گوش شنوا برای همدیگه باشیم خیلی‌ها به آرامش میرسن

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

الهی بمیرم اون همیشه خواسته های منو به خودش ترجیح میده

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

پس همیشه قدرش رو بدون و عاشقش باش

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

حتماً

sety ღ
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

نازی مطمئن باش قبل گندم من اول تو رو خفه میکنم😁🤣

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

حالا نظرت راجب این پارت چیه؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

خوب بودولی خب من از مردن میترسم دلم نمیخوادکسی بمیره …توروخدااذیتشون کن ولی کسی رونکش

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

قول نمیدم😁😁😁

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

بفرما دیدی میخوای بکشی دیگه

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

😅😅😅
چرا پیشواز مرگ اونا رو میری آخه😆😆
فعلا سامی تو اتاق عمله و معلوم نیست چه بلایی سرش بیاد🤷‍♀️
ولی کیف می‌کنم یه سناریویی چیدم که هیچ کدوم هنوز هنوز نتونستین حدس بزنید😁

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

هههه خیلی حال می‌کنی بقیه روحرص بدی ولی من مطمئنم تهش به هم میرسن

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

تا الان مراسم ختم اون بیچاره رو هم گرفته بودی😅😅 حالا میگی به هم میرسن؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

گفتم که نمیدونم باخودم چند چندم🤔😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

ولی شاید بگی دیوونه شدما اما از حرص خوردن شماها خوشم میاد
آخه خیلی حرص خوردم از دستتون🥺🥺

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

من بیچاره چیکاره ام من فقط میام رمان میخونم همین نویسنده که نیستم نامرد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

منظورم اینه که خیلی از خواننده ها خاموشن
چون رمان اولم بود اوایل خیلی دلم می‌گرفت که نه کامنت دارم خیلی امتیاز نمیدن

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

رمان وان نمیشه واردش شدخیلی سخته والادروغ چرا من اولین رمانی که توعمرم واسش کامنت گذاشتم بوی گندم بوداصلااولین رمانی بود که خوندم کم کم با بقیه ی سایت رماناهم آشناشدم شروع کردم خوندن رمان ولی میگم چندبارخواستم واست کامنت بذارم ولی خب نشد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

منظورم تو نیستی
یه سری‌ها مثل تو،سوگل و ستاره مشکل عضویت دارند اما بازم تا جایی که میتونن بهم انرژی میدم
منظورم با اونایی بود که تا صدام در نیاد هیچ کاری نمیکنن
آره من خودمم خیلی اذیت میشم اگه از اول اینجا رو می‌شناختم همینجا میزاشتمشون

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

اگه فوضولی نباشه میتونم بدونم چندسالته واهل کجایی؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

نه چه فضولی
۱۶ سالمه و اهل تهرانم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

عزیزم الهی هنوز بچه ای که درس میخونی؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

آره خیلی کوچولو‌ام🥺
آره درس میخونم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

فدات بشم ایشالازندگی برات اتفاقای خوبی رقم بزنه عزیزم ویه عشق واقعی وزیبا مثل عشق سامی توتقدیرت باشه مثل عشق امیرعلی من

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

مرسی عزیزم
از یه طرف دلم میخواد توی پچگیم میموندم از طرف دیگه دلم میخواد زود تر بزرگ بشم و یه عشق واقعی رو تجربه کنم
به نظرم عشق مقدس ترین حس دنیاست

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

آخ نگو که دهنم آب افتاد
یعنی یکی عین سامی باشه به خوب و بدش فکر نمیکنم با کله قبول میکنم
اصلا مرد رویاهام رو توی سامی توصیف کردم😍😍

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

😂😂ایشالابه آرزوت برسی عزیزدلم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

😅😅مرسییی عزیزممم😘🥰

بی نام
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

ولی متوجه هستی زیادیم غیرتی هستا

بی نام
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

یهونزنه شتکت کنه😂😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

تا حالا رو رستا دست بلند نکرده که

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

سامی؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

آره دیگه مگه نه بایه عکس بدون هیچی خوابوند زیرگوش رستا

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

با اون یه جوری کنار میام
اما اون قسمتی که رفته بودن خرید پسره رو زد کیف کردم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

بارمانت زندگی میکنیا…..نامزدمن خیلی روشنفکره البته واسه من نه سعی می‌کنه آروم باشه ولی خب من ازچشماش حالشومیفهمم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

من واقعا سه ساله که دارم با قانون عشق زندگی میکنم
تمام صحنه‌هاشو چه بد چه خوب دلم میخواد توی دنیای واقعی تجربه کنم
دلم میخواد زندگیم اینجوری باشه البته بدون خانواده رستا
خوبه که حالشو میفهمی

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

می‌دونی من اینوباهمه ی وجودم درک کردم که بعضی وقتاچشماخیلی صادقتر اززبونمونن

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

آره اما بعضیا هم هستن که اصلا نمیشه حس توی چشماشون رو فهمید

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

آره واقعا

بی نام
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

خب دیگه توآرزوهات این تیکه روسانسورش کن بگوخدایاسامی منهای غیرت😂

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

نه دیگه بدون غیرت که نمیشه
مثلا غیرتش مثل دعوایی که کرد باشه

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

دیدی بعضی ازمردا به معنای واقعی حکم سیب زمینی رودارن من بدم میادکسی که عاشق واقعی باشه روعشقش غیرت داره واسش داغ می‌کنه مگه نمی‌بینی همش میگم امیر حق داره چون الان همش فکرش اینه که گندم بهش خیانت کرده

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

منم از اینجور مردا بدم میاد
اما از مردایی که زور و غیرتشون فقط برای زنشونه هم بدم میاد
کلا از کسایی که سر یه چیز کوچیک که تقصیر زنه هم نیست به زنشون گیر میدن یا حتی میزننش متنفرم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

این که آره هرچیزی بایدیه حدوسط داشته باشه اگه بیشتربشه آدمواذیت میکنه

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

آره واقعا

Ghazale hamdi
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

یعنی من حتی ممکنه خیانت رو هم ببخشم اما کسی که روی یه زن دست بلند میکنه رو کلا از زندگیم حذف میکنم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

نه من هردوش رونمیتونم ببخشم اصلادوتاش به یه اندازه وحشتناکه

بی نام
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

گفتیم آرزو یا آرزوی خودم افتادم میگم ولی قول بده بهم نخندی

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

قول نمیدم ولی بگو

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

دیدی توفیلما یهویکی میمیره بعد یکی از اعضای خانواده بچه دارمیشه بچه میشه کپی اونی که مرده …..؟من دلم میخواد خدابهم یه پسر بده شبیه داداش امیرعلی که به رحمت خدارفته بعدمن اسمشوبذارم امیرحسین

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

چقدر قشنگ🥺🥺
ایشالا خدا بهت یه پسر خوشگل میده
خدا بیامرزدش

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

ولی خب برآورده نمیشه چون امیرعلی خیلی از بچه هاخوشش نمیاد

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

یعنی کلا بچه نمیخواد؟

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

ظاهراً آره ازبچه هاخوشش نمیادحتی تاحالاندیدم بچه های داداشش روبغل کنه تا این حد برعکس من …من دلم میخواد چندتابچه داشته باشیم دوست دارم بچه هام خواهربرادرداشته باشن ومثل من حسرت به دلشون نمونه

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

خب باهاش حرف بزن یه جوری با هم به نتیجه برسین که هیچ کدوم ضربه نخورین

بی نام
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

همش میگه مانبایدبچه بیاریم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

چرا خب؟
بچه‌ها خیلی خوبن

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

واقعانمیفهممش اماخب باهاش دراین مورد حرف نمی‌زنم چون خجالت میکشم امابعدازدواح یکم که خجالتم ریخت حتماباهاش مفصل صحبت میکنم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

حتما همین کارو بکن

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

شاید اما من به قدری سر این موضوع حساسم که با بعضی از رمان ها که دختره رو کتک میزنن واقعا روانم بهم میریزه

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

آره مثل رمان دیازپام قشنگ منودپرس کرده بودی یعنی به حدی رسیدم که دلم نمی‌خواست بخونمش رمان حورا روخوندی من چندتا پارتش روخوندم روانی شدم همش خودمو جای حورای بدبخت می‌دیدم

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

من خودم با یه سری از پارت های دیازپام واقعا حالم بد می‌شد
من هر پارت حورا رو که میخونم تا دو روز اعصابم خورده که یه زن چرا باید این همه تحقیر رو به جون بخره برای کسی که لیاقتش رو نداره

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

واقعا خیلی حس بدی به آدم میده تو داخل تلگرام میخونی؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

نه توی رمان دونی میخونم

بی نام
پاسخ به  Ghazale hamdi
1 سال قبل

خب عزیزم بازم ممنون که امشب به حرفام گوش کردی امیدوارم بتونم جبران کنم دیگه مزاحمت نمیشم فعلا گلم شبت خوش

Ghazale hamdi
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

نیازی به جبران نیست نازنینم
شب خوبی داشته باشی و کلی خواب رنگارنگ ببینی😘🥰

سفیر امور خارجه ی جهنم
1 سال قبل

دیگه امیرم داره شورشو در میاره

سفیر امور خارجه ی جهنم
پاسخ به  سفیر امور خارجه ی جهنم
1 سال قبل

با ادعای عاشقیش نباید این کارو میکرد واقعا
یاد رمان زاده ی نور میفتم وقتی رمانتو میخونم لیلا جون
اول حرفای طرفو بشنو، به دیده ها و شنیده های خودت اعتماد نکن وقتی پای زندگیت وسطه

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

عقل نداره دیگه
مرتیکه روانی

Ghazale hamdi
پاسخ به  سفیر امور خارجه ی جهنم
1 سال قبل

من یهدونه کتاب دیده بودم به اسم زاده‌ی نور منظورت همونه؟

Ghazale hamdi
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

آهان
باشه مرسیی🥰😘

Aida ♡
Aida ♡
1 سال قبل

اخی دلم به حال گندم میسوزه 🙁💔
واقعا خداروشکر یه رمان بیشتر نیس طفلی اون دختری ک همچین اتفاقی واسش بیافته🫤😔

sety ღ
1 سال قبل

من برگشتمممم🤣💃💃💃

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

رفته بودم مسافرت😁😂
خیلی یهویی شد بابام اومد خونه گف جمع کنین برین😁🤦‍♀️
اونجا هم شرایط اینکه بیام تو سایت رو نداشتم😁😂
دلم برا همتون تنگ شده بود🥺❤

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

خل و چل فقط ستی عفریته🤣

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
1 سال قبل

هوهو ستی عفریته اومددد🤣. دلم برات تنگ شده بود ستی عفریتههه🥲🤣

sety ღ
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

منم دلم برات تنگ شده بود ضحی جونی💖😂

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  sety ღ
1 سال قبل

قربونت برم من❤️🥲

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

میخواستم ستی بیاد دو تایی بیایم رو سرت کلت رو بکنیم🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
1 سال قبل

بریم😂😂

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  لیلا ✍️
1 سال قبل

لیلا ما تعدادمون بیشتره😂😁💃

دکمه بازگشت به بالا
161
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x