رمان فرفری پارت82
سوار ماشین که شدیم دیدم حرکت نمیکنه برگشتم سمتش وپرسیدم
_مشکلی پیش اومده چیشده چرا نمیریم
_اره یه چیزی شده
_چی خب زنگ بزن بیان درست کنن
_نه واسه خودم مشکلی پیش اومده
_وای چیشده مسموم شدی بیا بیا بریم دکتر
_نه قلبم اذیت شده
_خب چرا بگو چی لازم داری دارویی چیزی یا بریم درمانگاه
خیلی نگران شدم نکنه چیزیش بشه
_نه دکتر لازم نیست یه داروهست که باید مصرف کنه که دست تو هست
_😳😳دست من کو من که دارو ندارم چی رو میگی
_اره دست تو هستش اگه بهش بگی که دوستش داری خوب میشه
_هان چی اهان باشه
بعد یه دفعه به خودم اومدم فهمیدم سرکاری بوده با حرص نگاهش کردم که خودشو مثل گربه لوس کرد تا چیزی نگم
_پوووف ترسیدم چرا اینجوری میکنی
_خب تو هیچی لز حست نگفتی خب قلبم درد گرفت
موندم چی بگم باید فعلا از گفتنش شونه هالی کنم اووووم اهان فهمیدم
_راستش من برای بعد از عقد برنامه داشتم
_خب دو روز مونده پس صبر میکنم
بعد هم راه افتاد ومنو رسوند خونه وتمام این دوروز ورد زبونش شده منتظر شنیدن اعتراف منه
_تموم شد گلم خیلی خوشگلتر شدی
با حرف ارایشگر به خودم اومدم بلند شدم وبا کمکش لاله لباس عروس رو پوشیدم لباسی که آرشاویر خودش برام سفارش داده بود ومن تازه دیدمش
این که اسمش رو میگم واقعا خیلی تمرین کردم عادت کرده بودم بگم آقا ولی یه بار که اینجوری صداش کردم ازم خیلی ناراحت شد ومادرم متوجه شد وکلی نصیحتم کرد
وقتی اولین بار اسمش رو با کلی سرخ وسفید شدن گفتم محکم بغلم کرد وگفت
_اسمم رو خیلی قشنگ میشنوم وقتی با صدای تو گفته میشه
_وای فرشته چه ناز شدی داداشم تا شب دیوونه نشه خوبه
بعدهم شروع کرد به خندیدن
_اِ اونجوری نگین خجالت میکشم
کمک کرد برم سمت آینه با دیدن خودم واقعا تعجب کردم خیلی تغییر کردم داشتم خودمو چک میکردم که گفتن داماد اومد
هول شدم کم مونده بودبیفتم که باعث خنده ی بقیه شد
رفتم پشت در لاله شنلم رو تنم کرد
_نزار تا لعد از عقد ببینه
_باشه
در زده شدو آرشاویر با فیلم بردار اومد داخل اومد نزدیکم دسته گلم ذو داد دستم خواست شنلم رو در بیاره که لاله نزاشت
اونم سرمو بوسید ورفتیم تا سوار آسانسور بشیم
برعکس بقیه من از کارهایی که فیلم بردار میخواست انجام بدیم بدم نمیومد بعد از رسیدن به ماشین کمک کرد سوار بشم بعد حرکت کردیم سمت خونه مادرجون منظورم همون سادات خانم هست
قرار شد بعد از عقد بریم حیاط پشت خونه برای عکاسی