ماه: شهریور 1402
-
رمان
دوسِت ندارم♥️دیوونتم! _ پارت 4
هنوز دست از زدن دخترک بر نداشته بود که صدای آیفون بلند شد. طلوع: بابا تو رو خدا..کاریش نداشته باشین…
بیشتر بخوانید » -
رمان دلبرِ سرکش
رمان دلبرِ سرکش part22
مادرش که این صحنه را دید طوری دوید که چادر از سرش افتاد دور هانیه جمع شدند مامان _ الهی…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای ارباب
رمان رویای ارباب پارت ۱۲
دستگیره را فشرد و وارد خانه شد ،روی زمین شیشه خورده بود _جلو نیا…میره تو پات چشمش به مرد افتاد…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۱۷ و ۱۸
پارت ۱۷ با دستپاچگی، پلهها را بالا رفتم. به شدت خوشحال شده بودم و انتظار چنین مهمانیای را نداشتم. در…
بیشتر بخوانید » -
رمان شاه دل
رمان شاه دل پارت 27
تیزی چاقو را بیشتر به شکمش فشار داد و آرام کنار گوشش زمزمه کرد: _پس منو هنوز نشناختی این روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۲۷
وقتی به دم در رسید،هنوز نیامده بودند… نفسش را بیرون فرستاد در را بست و وارد خانه شد روی مبل…
بیشتر بخوانید » -
رمان تو برای او
رمان تو برای او پارت دو
سفره را باز میکند و نان و جیگر را داخل سفره میگذارد و درحالی که برای خودش دوغ میریزد میگوید:بیا…
بیشتر بخوانید » -
رمان دلبرِ سرکش
رمان دلبرِ سرکش part21
کیمیا با چمدان هایشان در لابی نشسته بودند پدرو عمویش برای خداحافظی با حاج فتاح رفتند خودش هم با آراد…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلب بنفش
رمان قلب بنفش پارت چهل و سه
رمان قلب بنفش💜✨ #پارت_چهل و سه 《راوی》 _هنوز یه کم از روز ات مونده،حالا کجا بریم؟! باید هرجور شده امشب…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۴۴
نزدیک به نیم ساعت بعد ماشین را کنار پارک میکند و همزمان پیاده میشویم کیفم را از دستم میگیرد و…
بیشتر بخوانید »