ماه: شهریور 1402
-
رمان بره ناقلا
بره ناقلا3
#پارت_۳ کسایی که دور میز نشسته بودن زیادی راحت بودن و صدای شوخی و خنده هاشون یکم آزارم میداد. اما…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
رمان یکی بود؛یکی نبود!پارت سی ام
با نوک انگشتام چونم و لمس کردم و متفکر نگاش کردم،دبی؟خارج کشور!دور از مادری که هم عاشقشم هم در حد…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۴۳
آرمان با قدمهای محکم از راهرو میگذرم و پشت در اتاق بابا میایستم چند تقه کوتاه به در میزنم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان
دوسِت ندارم♥️دیوونتم! _ پارت 2
_ اسلحه ها رو بیشتر از این می فروشم! طاها: به درک! برو جای دیگه ای بفروش شون مرد با…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت چهل وهشتم
سلام معذرت میخوام برای اینکه یه مدت پارت هارو دیر میزاشتم🙏🏻 از این به بعد هرشب پارت گذاری میشه❤️ همگی…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۱۶
# پارت ۱۶ مردد بودم، به کاسهی سوپ ، در دستانم نگاهی کردم و وارد اتاق شدم. بهادر خان، روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بره ناقلا
بره ناقلا پارت 2
پارت2 همون طورکه به مشاجره شون نگاه میکردم چاقوی کوچیک جیبیم رو توی دستم محکم گرفتم تا اگه خطری منو…
بیشتر بخوانید » -
رمان بره ناقلا
رمان بره ناقلا پارت ۱
پارت1 در حالیکه سرم رو به شیشه ی ماشین چسبونده بودم بی حوصله چشمام رو بستم و آهنگی که از…
بیشتر بخوانید » -
رمان تو برای او
رمان تو برای او پارت یک
گریه مکن که سرنوشت گر مرا از تو جدا کرد عاقبت دل های مارا با غم هم آشنا کرد سر…
بیشتر بخوانید » -
رمان حس خالص عشق
رمان حس خالص عشق پارت ۲۲
درب عمارت را با احتیاط بست تا صداش دلسا رو خبر نکنه . اسرا هم بدون هیچ حرفی پا تند…
بیشتر بخوانید »