-
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 17
از زبان باران# نمیدونم چند ساعت بود که داشتن بابام و عمل میکردن که پرستار از اتاق عمل بیرون اومد.پریدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 16
یهو قلبم گرفت و از ترسم بیهوش شدم … از زبان باران# سبزی و چند میوه دیگه با مامانم گرفتیم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 15
رمان شانس زنده ماندن پارت ۱۵ *** ساعت ۸ صبح بود.طبق معمول احسان سَرکار بود .مامانم هم نگاهی به این…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 14
وارد خونه شدم دقیقا اون روح (فرشته)و دیدم که به دیوار زل زده بود. زمانی که در و بستم من…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 13
دیگه به گلدون نگاه نکردم. و عکس و برداشتم و از زیر زمین خارج شدم. و وارد اتاق خواب شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 13
دیگه به گلدون نگاه نکردم. و عکس و برداشتم و از زیر زمین خارج شدم. و وارد اتاق خواب شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 12
_باران عزیزم رسیدیم ! اصلا متوجه ی زمان نشدم همش داشتم فک میکردم . _باران؟؟ متوجه شدم که احسان صدام…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 11
_تو هیچ جا نمیری باران بهت اجازه نمیدم! _مگه دست تو هست؟ میرم تهران من خَر فک میکردم که با…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 10
رمان شانس زنده ماندن پارت ۱۰ گیج به اطرافم نگاه میکردم که گوشی و پیدا کنم.گوشی رو از اوپن برداشتم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 9
_میگم دارم راست میگم چرا میخندی؟ چی حرف من شوخی بود؟هااا احسان _عزیزم حتما کابوس دیدی این عادیه چرا ناراحت…
بیشتر بخوانید »
- 1
- 2