رمان سهم من از تو
-
سهم من ازتو پارت30
بافک کردن به حرفی ک زده بود یهو وسط گریهام نگاش کردم…ویلیام بااون غرورش داشت ازم معذرت میخواست؟عجیبه واقعا عجیبه!…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت29
من=اشتباه گرفتی! سرعتمو بیشتر کردم اونم دوید سمتم چشمام پراشک شده بود همه جارو تار میدیدم تاخواستم وارد اتاق بشم…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت28
کارگردان=خانم بل ببخشید من میخواستم یه سوالی ازتون بپرسم من=بفرمایید در خدمتم کارگردان=شما…میتونم بگم که همه معیار های زیبایی کره…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت27
من=خوب؟بنظرت خوبم؟ لوکا=الی… من=بهم نزدیک نشو!! لوکا=چیشد یهو من=فقط ازم دورشو دیگه تحمل نداشتم دیگه نمیکشیدم شبیه دیوونه ها رفتار…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت26
“چند ماه بعد” من=مامان من نمیخوام!ینی من ذره ای واست مهم نیستم؟ مامانم=بهم بگو ببینم چته؟ من=بهشون بگو نیان! مامانم=زشته…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت25
ویلیام که دوباره راه افتاد برگشتم سمتشون دیدم سرشو برداشته و جوسیکا زل زده بهش… جوسیکا=میگم ویلیام…بی زحمت منم همون…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت24
-باتوام میگم کجایی؟ -چهارراهِ نزدیک کلاسو دیدی؟ -نه کورم پس…اره دیگه! -اونجام گوشیو قطع کردم و رفتم سمت ویلیام… ویلیام=سلام…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت23
-قلبش! -زر نزن پاتریک سکته رو ردکردم بیشعور -دروغ نمیگم که میگم؟ -خیلی خب حالا برو دلداریش بده… -فقط بادلداری…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت23
-قلبش! -زر نزن پاتریک سکته رو ردکردم بیشعور -دروغ نمیگم که میگم؟ -خیلی خب حالا برو دلداریش بده… -فقط بادلداری…
بیشتر بخوانید » -
سهم من ازتو پارت22
چشمامو که باز کردم دیدم ویلیامه:/ ویلیام=تروخدا جیغ نزن خب… آروم آروم دستشو برداشت… من=چته خل شدی؟ ویلیام=بیا بریم دم…
بیشتر بخوانید »